تورکمنها؛ ساختار سیاسی نظام و جنبش سبز
نظام تئوکراتیک و دینی رژیم جمهوری اسلامی با تمامی استانداردها و معیارهای ملی و جهانی انسانی و حقوق بشر در تعارض است. رهبران رژیم به تنها که چیزی که نمی اندیشند حاکمیت مردمی و مردمسالاری است، آنها به حاکمیت بی قید و شرط خدا بر انسان معتقدند و امت تنها و تنها باید مرید و بنده خالق باید باشد و بس. برای تحقق این ایده خود خویش نیز تئوری ولایت فقیه را به دوش امت آویختند و برای اینکه به آن رنگ قانونی و حقوقی بدهند این تئوری خود ساخته شان را در قانون اساسی کشور نیز گنجاندند. ماده ای که اینک بسیاری از حقوقدانان مذهب شیعه نیز آنرا نادرست اعلام کرده، چنان به جان هم افتادند که رسوای خاص و عام شدند و میشوند.
در روزهای اوائل انقلاب بهمن روشنفکران ملت تورکمن با تمام توان در راستای تأسیس مجلس مؤسسان برای تدوین قانون اساسی مبارزه کردند. آنان میگفتند که مجلس مؤسسان با حضور نمایندگانی از کلیه اقشار جامعه، منتخبینی از ملل مختلف ساکن در ایران تشکیل و پیش نویس قانون اساسی کشور را که در آن حقوق همه مردم برسمیت شناخته میشود را تدوین و برای تصویب نهایی به همه پرسی عمومی گذاشته شود. ولی رژیم با دهن کجی به این خواسته های حقیقی، مجلسی بنام "خبرگان" را براه انداخت، به نمایندگان خلقهای مختلف منجلمه تورکمنها اجازه ورود نداد، در نتیجه قوانینی را بنام قانونی اساسی به مردم ایران تحمیل کرد.
در قانون اساسی دست پختگان "خبرگان" اولا هیچ اشاره ای به وجود ملل مختلف در کشور نشده در عوض در اصل دوازده گفته میشود: "دین رسمی ایران اسلام و مذهب جعفری اثنی عشری است و این اصل الی الابد غیرقابل تغییر است." توجه کنید فقط در این اصل حقوق میلیونها سنی مذهب و نیز صدها هزار غیر مسلمان (کلیمی، زردتشتی، مسیحی) غیررسمی بشمار می آید. یعنی آنها حقوقی برابر با شیعیان ندارند.
و اما مسئله اقلیتهای دینی: در قانون اساسی کشور به اقلیتهای دینی (کلیمی، زردتشتی، مسیحی) حقوق مخصوصی داده شده و آنها حق دارند که در هر دوره از انتخابات مجلس نماینده ای داشته باشند و این حق آنان تضمین شده است، به آنها حق داده میشود که زبان خودشان را در مدارس شان تدریس کنند. با این حساب در حالیکه بیش از سی و پنج میلیون ترک زبان (اعم از آذری، تورکمن، قشقایی و ترکهای خراسان) و نیز کردها، اعراب احواز و بلوچها از حق تدریس بزبان مادری شان محروم اند، چندین صد هزار مثلا ارمنی مدرسه و انجمن خویش را براحتی راه می اندازند، روزنامه شان براحتی منتشر میشود و زبان مادریشان را تدریس می کنند، از آن گذشته به ارمنی ها اجازه داده میشود که تظاهرات سیاسی علیه کشور همسایه (ترکیه) را براحتی برگزار کنند در حالیکه به دیگر ملل ساکن ایران برای برگزاری کوچکترین مراسم و گردهمایی فرهنگی هزاران هزار مانع می تراشند!
به این ترتیب چون تورکمنها جزء اقلیت دینی بحساب نمی آیند از حقوق تضمینی داشتن وکیل در مجلس، تأسیس مدرسه و تدریس بزبان مادری شان محروم اند. یعنی ما تورکمنها هم در اقلیتیم (بخاطر اتنیک قومی مان) و هم در اقلیت نیستیم (بخاطر مسلمان بودنمان). ولی همگان می دانند که این رژیم شیعی ایران چه دماری از سنیان کشور در می آورد. در حالیکه در تهران و مشهد یک مسجد سنی وجود ندارد، رژیم به کمک روحانیون خودفروش خویش در مناطق سنی نشین مداخلات خویش را در مدارس دینی اهل سنت افزایش میدهد. آنان بیشرمانه شعار "مرگ بر ضد ولایت فقیه" را بر دهان دانش آموزان مدارس می اندازند که معنایی جز خواستار نابودی خودشان (اهل سنت) نیست. رژیم حتی به آذریهای شیعه مذهب نیز اجازه تدریس بزبان مادریشان را نمی دهد.
ثانیا در اصل صدو پانزده بر شیعه بودن رئیس جمهور تأکید میشود. با اینکه آذریها شیعه اند ولی در ایران تاکنون یک رئیس جمهور از آذری انتخاب نشد. کلمه "رجل" نیز "مرد" تفسیر شده و به زنها نیز اجازه رئیس جمهور شدن داده نمی شود.
ثالثا گفته میشود که کتب درسی باید بزبان رسمی کشور (بخوان فارسی) باشد، با این حساب اصل پانزده (تدریس بزبان محلی) و اصل نوزده (برابری مردم از هر قوم و نژاد) واقعا یک تعارف شاه عبدالعظیمی بیش نیست؟!
آیا رهبران جنبش سبز دارای این چنین توانی هستند که تغییراتی بنیادی در ساختار سیاسی رژیم دهند؟
آیا آنها اصلا در برنامه سیاسی خویش وعده چنین تغییراتی را دادند؟ تا آنجایی که می دانیم همگی در بیانیه هایشان پیروی از خط امام را اصل و اساس خویش قرار می دهند.
آیا فکر میکنید این بار با طناب اینان به چاه رفتن درست است؟
آیا فکر میکنید که از نمد اینان کلاهی برای ما ترکمنها بافته خواهد شد یا اینکه کلاه گشادی به سرمان خواهد رفت؟
ما تورکمنها می گوییم "آت اۆرکن یریندن، أر غورقان یریندن" (مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد)
آمانقلی
No comments:
Post a Comment