بحثی کوتاه در باره فدرالیسم و حکومت های غیرمتمرکز
این روزها بحث داغ فدرالیسم همراه با نشستها و کنفرانس های گوناگون در کشورهای مختلف توسط ایرانیان ادامه دارد. آنهایی که تا دیروز مثل جن که از بسم الله می ترسید و بخاطر آوردن نام فدرالیسم سه بار دهن خود را آب می کشیدند، یک شبه دمکرات آز آب در آمده هوادار فدرالیسم شدند. و صد البته که فعالیت شخصیت ها و سازمان ها و گروههای منتسب به ملل غیرفارس در ایران که در راستای ایجاد حکومتی غیرمتمرکز تلاش می کنند شایان ارج و تحسین است.
امروزه در دنیا رژیم های دیکتاتور و تمرکزگرا محکوم به نابودی اند. دیگر دوران تخته قاپو کردن ملل دیگر ساکن یک کشور توسط چکمه پوشان مرکز تمام شده است و آنهایی که در برابر این قانون ساده ایستادگی می کنند مزه عواقب آنرا چشیدند و یا می چشند. جای دوری نرویم اتحاد شوروی و یوگسلاوی سابق نمونه های بارز آن هستند.
فدرالیسم چگونه حکومتی و چه نوع اداره کشور است؟
در دایره المعارف اینترنتی "ویکی پدیا" فدرالیسم اینگونه تعریف شده است:
"فدرالیسم (به انگلیسی: Federalism) نظام سیاسی ویژهای که به موجب آن:
• در کنار یک حکومت مرکزی، چند حکومت خودمختار و محلی دیگر هم وجود دارد که اقتدار و وظایف دولت، میان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی تقسیم میشود.
• دولتهای محلی هر کدام بنا به موقعیت، از حاکمیت یا قسمتی از حاکمیت خود به نفع دیگری که قدرتمندتر است و یا به نفع دولت مرکزی، صرفنظر میکند و در عوض مورد حمایت آن دولت قرار میگیرد. البته روشهای خاصی برای حل اختلاف میان حکومت مرکزی و حکومتهای محلی مقرر میگردد.
• به بخشها و حوزههای محلی کشور، حقوق و وظایف ویژهای واگذار میگردد.
• در این روش و جریان سیاسی اغلب دو فاکتور مورد نظر است:
1. تمرکززدایی در کشور و به رسمیت شناختن خودمختاری و قدرتهای منطقهای
2. ایجاد و تقویت فدراسیونی بین کشورهای مختلف دارای حاکمیت ملی".
در دنیای امروز، بطور رسمی بیست کشور فدرال وجود دارند که قریب به نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند، لیکن هشتاد در صد کشور ها، بنحوی از مکانیسم های فدرال استفاده میکنند، بی آنکه بطور رسمی فدرال بوده باشند.بعنوان مثال، بریتا نیای کبیر، رسما یک کشور فدراتیو نیست، ولی مناطقی نظیر اسکاتلند ویا ویلز و تا حدی ایرلند شمالی، مجالس محلی خود را داشته واز اختیارات قابل ملاحظه ای بر خوردار هستند.
تفاوت خود مختاری با فدرالیسم.
مفهوم خود مختاری در معانی متفاوتی بکار برده میشود و بیشتر متضمن اقدام به اختیار خود در حوزه های معین است. از نظر توزیع یا پخش کردن قدرت سیاسی، خود مختاری، بمعنی سیاست عدم تمرکز است، لیکن در غالب موارد، از اختیار انحصاری وضع قوانین و اداره امور محل، وگاها حق قضائی در چهار چوب کلی قانون اساسی کشور است.
دراینجا باید بین "خود مختاری اداری " که بیشتر شکلی از عدم تمرکز در سازماندهی اداری کشور است، و« خودمختاری سیاسی» که بمعنی انتقال حق قانون گذاری به یک واحد سرزمینی درحوزه هائی معین است، و همچنین «خودمختاری فرهنگی»، قائل به تمایز شد. خودمختاری فرهنگی، از خودمختاری سیاسی فرق میکند. خود حکومتی فرهنگی، معمولا به گروه های زبانی، مذهبی و یا از نظر قومی متفاوت بکار برده میشود تا گروهها ی اجتما عی ایکه صرفا بر اساس تعلق سرزمینی تعریف میشوند، و دامنه خود مدیریتی آنان محدود به آموزش، فرهنگ و زبان اقلیت و امور مذهبی و رفاهی میشود. نهاد های خود مختار نیز فقط در آن حوزه های معین حق اعمال قدرت را دارند و نه بیشتر .
دامنه خود مختاری سیاسی، همانگونه که اشاره شد، وسیعتر است و درجه و وسعت اختیارات تفویض شده نیز در هر موردی ممکن است که فرق کند. قدر ت خود مختار منطقه ای، عمدتا حوزه های آموزش، فرهنگ، استفاده از زبان، محیط زیست، برنامه ریزی محلی برای منابع طبیعی، توسعه اقتصادی، امور اداری محل، مسکن، بهداشت و دیگر امور اجتماعی را در برمیگیرد. دولت مرکزی نیز امور مربوط به دفاع، سیاست خارجی، سیاست های کلان اقتصادی، نشر پول و امنیتی را بر عهده میگیرد.
فدرالیسم از منظر حاکمان، شوونیست ها، اپوزیسیون و ملل تحت ستم
حاکمان ایران برای پایین کشیدن شعله های اعتراض مردمی که خواهان تعیین سرنوشت خویش به دست خودشان هستند به چماق دوسر متوسل میشوند یعنی هم بر سر ملل غیرفارس می کوبند و هم گاهی سر شیرین چماق را نشان می دهند و با وعده های سرخرمن آنها را سرکار می گذارند. نمونه های آنرا در برنامه های تبلیغات قبل از انتخابات دیدیم که هر کدام از نامزدها (از احمدی نژاد گرفته تا موسوی و کروبی) وعده براه انداختن تدریس زبان غیرفارس ها را وعده داده بودند.
و اما شوونیست های فارس که دائما چماق تجزیه کشور را بر سر طرفداران رژیم های غیرمتمرکز می کوبیدند و آنها را با عناوینی نظیر تجزیه طلبان، از آنسوی مرز آمدگان، پان تورکیست و پان عربیست و غیره می کوبیدند، چون دیدند سمبه پر زور است مجبور شدند مانند قورباغه "ابوعطا" بخوانند و سرزبانی هم که شده خود را تا "اندازه ای، با شرایطی..." طرفدار فدرالیسم و یا حکومت غیرمتمرکز نشان دهند. حتی رضا پهلوی هم می گوید "پادشاه باید سلطنت کند، نه حکومت" چرندیاتی که پدرش نیز وقتی سیلی مردم را چشید از این حرفها می زد. کابوس تجزیه ایران و پایان حکومت فارس ها، خواب را از سرشان پرانده است.
"اپوزیسیون" که تا به امروز در صفحات روزنامه هایشان به ندرت به متون غیرفارسی جا می دهند و به مقالاتی که به زبان دیگر نوشته شده و یا به ادبیات دیگر ملل ساکن ایران ارزشی قائل نیستند که آنها را در نشریاتشان چاپ کنند و یا حداقل به مقالات سیاسی که بزبان غیرفارس در سایت های مختلف منتشر شده است، اشاره ای بکنند، هر از گاهی دم از حکومت فدرال می زنند. البته فدرالیسم مورد نظر آنها دادن اختیاراتی محدود از قبیل فعالیت های فرهنگی و غیره است. مثلا سازمان مجاهدین با صراحت اعلام کرد که ما فقط به کردها خودمختاری می دهیم بقیه فقط می توانند به زبان خودشان تا حد ابتدایی تحصیل کنند و ... فداییان و توده ای هم زیر سبیلی مسئله را رد می کنند و می گویند "زبان رسمی کشور باید فارسی باشد و آنگونه که هست باید بماند... غیرفارسها در حد آموزش به زبان خودشان و یا تعیین مثلا شهردار و غیره اختیارات خواهند داشت. در صورتی که در تز لنینی و استالینی مسئله ملی تا حد جدایی تعریف شده است. یعنی اگر ملتی دلش خواست در اتحادیه کشورش بماند، نخواست جدا شود. حالا شما بیایید و به این "اپوزیسیون های" چند آتشه بگویید که ما تورکمنها دو طرف مرز می خواهیم یکی بشیم، فورا دادشان در می آید که نه به صلاح شماست... با ما بمانید... شونیست هایشان هم جیغ می کشند که "ای بابا، تورکمنیستان که قبلا مال ایران بوده، آنجا را پس گرفت..." و از این چرندیات که علیه کردها، عربها، بلوچها و آذری ها می گویند.
مثالی دیگر از دورویی چپ ها: برخی از گروههای چپی می گویند شمال عراق حق دارد تجزیه شود چون کردها در آنجا هستند. جنوب مراکش (پولیساریو) هم حق دارد که تجزیه شود چون ملتی جدا هستند. با استقلال جنوب سودان هم موافق هستند ولی وقتی قضیه به ما که می رسد می گویند: "ای داد و بیداد... باید جلوی تجزیه طلبی را گرفت... اینجا باید جزیی از ایران باشد!!!
و اما فدرالیسم و حکومت فدراتیو از دیدگاه کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن
كانون فرهنگی - سياسی خلق تركمن ايران، سازمان ملی و دمكراتيك ملت تركمن درتركمنستان است كه همگام با نيروهاﻯ ملی، دمكرات، ترقيخواه براﻯ تأمين همه جانبه و برقرارﻯ حكومتی دمكراتيك و فدراتيو درايران و جهت كسب حق تعيين سرنوشت ملت تركمن و ساير ملتها و اقوام تحت ستم ايران مبارزه ميكند.
امحاﻯ هرگونه مظاهر تمركزگرايی و ساختار حكومتی انقياد ملتها و اقوام و برقرارﻯ ساختارﻯ فدراتيو درايران با مشاركت برابر حقوق تمامی آنها.
اصل برابرﻯ و استقلال ملل، صرفنظر از وسعت سرزمين و تعداد جمعيت آنها
. اصل برخوردارﻯ تمامی ملل از حق تعيين سرنوشت خويش بنابه طبيعت خود.
. اصل امحاﻯ تمامی مظاهر نابرابرﻯ ملی موجود دركشور
منطقه جمهورﻯ خودمختار، تمامی سرزمين ملت تركمن درايران را شامل ميگردد. مرزهاﻯ جغرافيائی آن با در نظر گرفتن عوامل تاريخی، جغرافيائی، اقتصادﻯ وفرهنگی وخواست اكثريت ساكنان مناطق تركمن نشين و با درنظر گرفتن امكانات رشد آتی اين ملت، تعيين خواهد شد. حدود وثغورمرزهاﻯ جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، بدون موافقت اين جمهورﻯ غير قابل تغيير خواهد بود.حكومت جمهورﻯ خودمختار تركمنستان ايران، داراﻯ قانون اساسی خاص خود خواهد بود كه با درنظرگرفتن خصوصيات ملی، تاريخی و آداب وسنن ملت تركمن و مجموعه شرايط منطقه و براساس قانون اساسی كشورواعلاميه جهانی حقوق بشر، تدوين شده و در شوراﻯ عالی تركمنستان ايران بتصويب خواهد رسيد، حكومت فدراتيو مركزﻯ ايران، حق فسخ آنرا نخواهد داشت.(برای اطلاع بیشتر به طرح برنامه و اساسنامه کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن مراجعه نمایید)ر
سینچی