Tuesday, August 31, 2010

از لابلای اخبار

از لابلای اخبار

قدافی: اروپا بایستی به دین اسلام بپیوندد
به گزارش رادیو آلمان، رهبر لیبی در ملاقات با صدها دختر جوان ایتالیایی گفته است، اروپا بایستی به دین اسلام بپیوندد. حضور قذافی و سخنان او در رم با موجی از اعتراض سیاستمداران ایتالیایی روبرو شده است.
روکو بوتیلیونه، سیاستمدار حزب دمکرات مسیحی ایتالیا در این زمینه گفت: «اگر من در تریپولی مردم لیبی را به مسیحیت دعوت می‌کردم، فکر نمی‌کنم سالم به خانه می‌رسیدم.»

به گزارش خبرگزاری فرانسه از پاریس، دولت فرانسه امروز فحاشی های کیهان حکومتی و برخی سایتهای وابسته به دولت جمهوری اسلامی علیه همسر رئیس جمهور فرانسه را غیرقابل قبول دانست.
کیهان حکومتی که به ولی فقیه جمهوری اسلامی نزدیک است، همسر رئیس جمهور فرانسه را که به حکم سنگسار یک زن ایرانی اعتراض کرده بود، "فاحشه" نامیده است.

روز موسوم به قدس؛ بیانیه پاسداران: اسرائیل باید نابود شود
روزنامه جوان وابسته به سپاه پاسداران: سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ در بیانی‌ای تاکید کرد: بی‌تردید سرنوشت رژیم جعلی و ضد انسانی صهیونیستی، چیزی جز اضمحلال و نابودی نیست.
خبرگزاری حکومتی مهر: محمود احمدی بیغش عضو کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی گفت: اسرائیل این غده چرکین نه تنها برای مسلمانان و مردم خاورمیانه بلکه منشا ویروسی خطرناک برای ابنا بشریت است و از همین رو همه مردم جهان از مسلمان و غیر مسلمان برای محو آن باید تلاش کند.

به گزارش خبرگزاری فرانسه از کابل، پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) امروز اعلام کرد چهار نظامی آمریکایی روز سه شنبه براثر انفجار یک بمب کنار جاده ای در شرق افغانستان کشته شدند.
روز گذشته نیز هفت نظامی آمریکايی بر اثر انفجار مین در جنوب افعانستان جان خود را از دست دادند.
با مرگ این یازده سرباز آمریکايی، شمار تلفات نظامیان آمریکایی در پنج روز گذشته در افغانستان به بیست و یک تن رسیده است.

زندانی سیاسی در اثر عدم رسیدگی پزشکی جان باخت
خبرگزاری هرانا - کاوه کردی مقدم زندانی سیاسی کرد اهل اشنویه که در زندان ارومیه بسر می برد، روز گذشته مورخ هفتم شهریورماه 89 در بیمارستانی در ارومیه فوت کرد.

طالبان يک زن باردار را در ملاعام شلاق زد و اعدام کرد
به گزارش خبرگزاری فرانسه از کابل، نیروهای طالبان روز دوشنبه یک زن باردار افغان را به اتهام زنا در ملاعام شلاق زدند و سپس به ضرب سه گلوله وی را به قتل رساندند.
یک مقام پلیس استان بادغیس در غرب افغانستان در این باره گفت، این زن سی و پنج ساله که بی بی صنوبر نام داشت، از سه روز پیش در بند طالبان بود و امروز افراد طالبان پس از آنکه در ملاعام دویست ضربه شلاق به وی زدند، با شلیک سه گلوله در سرش او را اعدام کردند.
به گفته این مقام پلیس افغان، طالبان این زن بیوه را به زنا متهم کرده بودند و در حالیکه باردار بود، او را اعدام کردند.
ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نيروهاى آمريكايى و ناتو در افغانستان اعلام کرد، رژيم تهران به طالبان کمک مى کند و درصدد دخالت در انتخابات آتى افغانستان است

دم این سفیر را بگیرند و از این مملکت بیندازند بیرون.
ایسنا: امام‌جمعه مشهد در خطبه‌های نماز جمعه این هفته گفت، آیا درست است که در شب ماه مبارک رمضان که مردم رو به قبله دستان خود را به سوی آسمان بلند کرده‌اند و "العفو" می‌گویند، سفیر اتریش در سفارت اتریش پارتی بگیرد؟ حال این کفار هر کثافتی که دارند برای خودشان؛ ولی این که 130 زن و مرد ایرانی را دعوت کنند و حجاب خود را بردارند و در پارتی مختلط زن و مرد شرکت کنند و مشروب سرو کنند، آیا در این شب‌های ماه مبارک رمضان درست است؟ من از دولت با این قهرمانی و شجاعتی که در عرصه بین‌المللی دارد، می‌خواهم که دم این سفیر را بگیرند و از این مملکت بیندازند بیرون.

حکم سنگسار یک زن و یک مرد دیگر تایید شد
خبرگزاری هرانا - حکم سنگسار دو متهم يک پرونده به اتهام زنای محصنه از سوی دیوان عالی کشور تاييد شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، دیوان عالی کشور روز گذشته حکم سنگسار برای دو متهم به زنای محصنه محبوس در زندان ارومیه را تائيد کرده است.
"ولی جانفشانی" و"ساریه عبادی" پيش تر از سوی دادسرای عمومی شهر اروميه به اتهام زنای محصنه به سنگسار محکوم شده و این حکم از سوی شعبه 12 دادگاه تجدید نظر استان آذربایجان غربی تائید شده بود.

خبرگزاری هرانا - نیروهای سپاه پاسداران در روزهای سه شنبه و چهارشنبه ی هفته گذشته در پی عملیات نظامی گسترده علیه نیروهای یکی از احزاب کردی در منطقه "ریوار " مابین شهرستان مریوان و پاوه، در اقدامی غیر انسانی اقدام به آتش زدن جنگل های این مناطق کرده اند.
شدت آتش سوزی ها به حدی گسترده بوده که موجب زنده سوختن ده ها خوک، روباه و خرگوش در این مناطق شده و مشاهده ی جسد ده ها حیوان سوخته شده به طور دسته جمعی صحنه ی دهشتناکی را در این منطقه به وجود آورده است.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، پلیس کانادا سه نفر را به دلیل طراحی عملیات تروریستی دستگير کرده است. دستگیرشدگان با کشورهاى مختلف از جمله ايران در ارتباط بودند.
بنابراین گزارش، مقامات کانادا اعلام کردند، سه نفری که دستگير شده اند، مواد و تجهیزات براى ساختن بمب در اختیار داشتند.

دستگیری چند تن از روحانیون اهل سنت سراوان
انجمن فعالان حقوق بشر بلوچستان: تعداد شش تن از جمله چند روحانی اهل سنت شهرستان سراوان (که هنوز از مشخصات آنها اطلاعي در دست نيست) دستگیر شدند
طبق تحقیقات انجام شده نیروهای لباس شخصی که از مامورین اداره اطلاعات زاهدان بوده اند حدود يک هفته قبل با ورود به منازل این افراد آنها را علاوه بر ضرب و شتم دستگیر و همراه خود به زاهدان منتقل ميکنند.
اکنون بیش از یک هفته از دستگیری آنها میگذرد, علی رغم پیگیری فراوان خانواده های آنان ازمحل دقيق نگهداری و یا علت دستگیری فرزندان خود اطلاعی ندارند.

رساله خمینی: صيغه كردن برای لذت بردن است

ماهیان خاویاری در معرض تهدید
دانمشندان با پيش‌بيني كاهش 3 متري سطح آب درياي خزر به دليل خشكسالي در روسيه اين پديده را پس از صيد بي‌رويه و آلودگي تهديد سومي براي ماهيان خاوياري خزر دانستند.
به گزارش فارس، دانشمندان بروز خشكسالي كم سابقه در روسيه را تهديدي براي ماهيان خاوياري درياي خزر عنوان كردند.



تأثیر قرارداد 1907 بر سرنوشت تورکمنها

تأثیر قرارداد ۱۹۰۷ بر سرنوشت ملت تورکمن

در روز ۳۱ آگوست ۱۹۰۷ برابر با ۸ شهریور ۱۲۸۶ در شهر سن پترزبورگ پایتخت روسیه قراردادی میان کشورهای روسیه و بریتانیا به امضا رسید. مفاد این قرارداد شامل سه بخش بود: یك بخش مربوط به ایران و دو بخش دیگر مربوط به افغانستان و تبت. طبق این قرارداد افغانستان و تبت تحت نفوذ انگلستان قرار گرفت و ایران به دو منطقه نفوذ شمالی و جنوبی و یك منطق حائل و بی طرف مركزی تقسیم شد. منطقه نفوذ روسیه در خطی از قصر شیرین آغاز می‌شد و از اصفهان و یزد و خواف می‌گذشت. به مرز روسیه و افغانستان منتهی می‌شد؛ و منطقه تحت نفوذ انگلیس نیز خطی بود كه از ناحیه گزیك در مرز افغانستان آغاز می‌شد و با گذر از بیرجند و كرمان به بندرعباس ختم می‌گشت. بر اساس این قرارداد هر دو كشور متعهد می‌شدند كه در مناطق تحت نفوذ یكدیگر برای خود و اتباعشان هرگونه امتیازی را طلب و تحمیل نكنند و به مخالفت با امتیازات مورد درخواست دولتین در مناطق نفوذ خود در نیایند. درباره منطقه بی‌طرف نیز متعهد شدند كه بدون موافقت قبلی با یكدیگر با امتیازاتی كه به هر یك از دول و اتباعشان واگذار می‌شود مخالفت نكنند. درعین حال عایدات گمركی، شیلات، پست و تلگراف در مناطق یادشده گرو و محل پرداخت اقساط وامهای ایران بود.

بر طبق این قرارداد سرزمین تورکمن تحت سیادت روسها قرار گرفت. روسها در اولین اقدام خویش علیه منافع ملت تورکمن به سرکوبی جنبش تازه بپاخاسته مشروطه پرداخته بسیاری از رهبران انقلابی آن وقت تورکمن از آنجمله رجب آخون، ادریس آخون و عثمان آخون را دستگیر کرده به آنها زهر چشم نشان میدهند. روسها با استفاده از پایگاه دریایی "آشوراده" همگام به کنترل نظامی منطقه، راه تجارت دریایی تورکمنهای کومیش تپه را با انزلی و آستراخان (آژدرخان) بدست خویش گرفته به بازرگانان تورکمن گمرگ سنگینی را تحمیل می کنند. همزمان با آن کنسول روس در استرآباد با همکاری حاکم ضد تورکمن این منطقه در سرکوبی تورکمنهایی که از فرامین آنها سرپیچی میکردند دائما به صحرای تورکمن قشونکشی میکردند. دست روسها عملا باز گذاشته بود تا هر کاری که دلشان میخواست انجام بدهند. با این آزادی عمل آنها در سالهای بعد گروه زیادی از روسها را از نقاط مختلف روسیه به صحرای تورکمن کوچ داده زمینهای حاصلخیز تورکمنها را به آنها دادند. نارضایتی گسترده تورکمنها علیه این اشغالگران و جنگ و گریز با این باسماچی ها سبب شد تا بالاخره در سال ۱۹۱۶ فرماندار نظامی تورکیستان که مقر آن در داشکنت (پایتخت ازبکستان) افسری جنایتکار موسوم به مادریتوف را بر سر مردم اترک- گرگان بفرستد. شرح جنایات و قتل عام مادریتوف خود مقاله مفصلی می طلبد.
قراردار ۱۹۰۷ با پیروزی انقلاب اکتبر و بسال ۱۹۱۹ بفرمان لنین لغو گردید و تمامی اختیاراتی را که به عوامل روسته تزاری داده شده بود ملغی گردید ولی بلشویکها از لغو قرارداد تحمیلی تعیین مرز و تقسیم سرزمین تورکمن که در نهم دسامبر ۱۸۸۱ توسط روسیه و انگلستان به ملت تورکمن تحمیل شده بود را همچنان به قوت خویش نگه داشتند.
نکته مهمی که باید بدان اشاره کرد این استکه قرارداد ۱۹۰۷ باعث کندی تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی تورکمنها شده، مانع رشد آنها در این عرصه گردید.

آ.گورگنلی



Monday, August 30, 2010

بمناسبت سالگرد ترور نخست وزیر تورکمنستان بابایف

بمناسبت ۶۰- مین سالگرد ترور
رئیس شورای وزیران (نخست وزیر) تـۆرکمنستان
 حیوالی بابایف
4.4.1902–30.08.1941
نخست وزیر محبوب تورکمنیستان، رهبری که در قلب مردم جای داشت و به او احترام ویژه ای قائل بودند تنها ۳۹ سال عمر کرد. او با توانایی هایش، کار و تلاش اش توانست به بالاترین سطح رهبری جمهوری تورکمنستان نائل آید. اما حیف که در تاریخ سی ام آگوست سال ۱۹۴۱ با ترور وی مردم تورکمن از چنین رهبری محروم گشت.

در شرایطی که جنگ جهانی دوم تمامی دنیا را بلرزه در آورده بود در تورکمنیستان بخاطر همسایگی اش با ایران حکومت نظامی اعلام میشود. فاشیستهای آلمانی در ایران، نزدیکی های مرز تورکمنستان به فعالیتهای جاسوسی مشغول بودند. این بود که در جمهوری تورکمنستان شرایط ویژۂ جنگی بکار بسته شد.

نخست وزیر وقت تورکمنستان حیوالی بابایف صبح روز سی ام آگوست هنگامی که به محل کارش میرفت توسط گلوله یک سرباز روسی بهلاکت میرسد. اینک برخی ازتحلیل گران معتقدند که ترور وی عمدی بوده است
آقمیرات گورگنلی
ادامه ورودی


.

Sunday, August 29, 2010

از رنج صیادان

فجایع رژیم علیه صیادان تورکمن
بیاد شهید عظیم اونق که خونش خزر آبی را گلگون ساخت


عظیم جوان پرشور در حالیکه ترانه تورکمنی را زمزمه میکرد بطرف روستا براه افتاد. در بین راه دوستش موخی را دید. پس از احوالپرسی موخی رو به عظیم کرد و گفت: "عظیم آو غانلی- دا" (صید امروزت به مرادت باشد) عظیم از وی تشکر کرد و او را به ضیافت صدقه ای که فردا بمناسبت سالگرد وفات پدرش برگزار میشد دعوت کرد. سپس آنها از همدیگر خداحافظی کرده هر کسی براه خویش ادامه داد. موخی بطرف دریا و عظیم نیز راهی روستا شد تا زودتر به اوبه رسیده ماهی هایش بفروشد تا خرج صدقه پدرش کند. مادرش به او گفته بود که زودتر برگردد تا با پول فروش ماهی مقداری برنج و روغن برای مراسم بخرند. پدر عظیم سه سال پیش فوت کرده بود و حالا عظیم مانده بود با چند تا برادر و خواهر قد و نیمقد و مادر بیوه اش که خرج آنها را تهیه کند.
با اینکه خود عظیم به سن ازدواج رسیده بود ولی هیچوقت بخودش اجازه نمیداد قبل از اینکه وضعیت خانواده شان روبراه شود در این مسئله بطور جدی فکر کند.
سیاهی روستای "آغیزلی اوبا" از دور پیدا شد. روستائیان بکارهای روزمره خویش مشغول بودند. آراز آقا با اسبش قطعه زمینی را شیار میزد تا دانه های سفت شده زیر خاک بتوانند جوانه بزنند. آننا دایی با ارابه اش به روستای اطراف آب میبرد. او هر روز چندین بار از چاه آرتزین احمد بای آب می گرفت و به روستائیان میفروخت. عظیم غرق دیدن این مناظر و با افکار مغشوشی که در سر داشت وارد روستا شد. رود گرگان روستا را دو قسمت کرده و عابرین از روی پل چوبی به این طرف و آنطرف رفت و آمد میکردند. عرض رودخانه تقریبا پنجاه متر بود و در فصول طغیان منازل اطراف رود در خطر سیل قرار میگرفت.
عظیم از کنار دکان ایشان بردی رد شد. یکی از جوانان روستا از پشت سر عظیم دوید، عظیم حالا به نزدیکی پل رسیده بود. جوان داد: "جاندار بار"(ژاندار هست) عظیم بسرعت برگشت ولی حالا دیر شده بود. چند نفر از ژاندارمها راه را بر وی بسته بودند. عظیم ناچار با کوله پشتی و چکمه های سنگین اش به رود زد. او با قدرتی وصف ناپذیر عرض رودخانه را با شنا طی کرد ولی غافل از اینکه تعداد دیگری از ژاندارمهای هار در آنطرف رود موضع گرفته بودند. ژاندارمها با قنداق تفنگ و لگد پوتین مانع خروج عظیم از آب شدند و وی را بوسط رود هل دادند. بعد از تکرا این عمل جنایتکارانه، عظیم همچون دیگر صیادانی که قربانی جنایات رژیم شده بودند، در وسط رود جان باخت.
چهار سال بعد از شهادت عظیم کاخ ستمشاهی فرو ریخت و جلادان دریا هرکدام بسویی گریختند. سروان حامد فرماندده ژاندارمری بندرشاه (بندر تورکمن فعلی) نیز از چنگ عدالت گریخت. گرچه کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در کنار صیادان در ایجاد "اتحادیه های صیادان" فعال بود ولی عمر کانون و ستاد شوراها آنچنان زیاد نبود که بتواند از حقوق این محرومان و زحمتکشان دفاع نماید.

اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ بود. مثل همیشه بعد از طی مسافت۴۰-۳۰ کیلومتر از روستایم به کومیش تپه جهت تدریس آمده بودم. وقتی وارد حیاط دبیرستان شدم از آن شور و شوق محصلین خبری نبود، هرکدام در گوشه ای کز کرده و ساکت بودند. وقتی زنگ مدرسه بصدا در آمد محصلین این بار بدون اجرای مراسم صبحگاهی (یعنی دعا بجان خمینی و رژیم) بکلاس هایشان رفتند. از یکی از محصلین علت سکوت را جویا شدم. گفت: "امروز صبح همگی در اطراف دبیرستان جمع شده بودیم که یک دفعه چند ژاندار دو نفر از صیادان را دست بسته و در حال توهین و کتک بسمت پاسگاه میبرد مه ما با فریاد خواهان آزادی صیادان شدیم. وقتی ژاندارمها از اجرای خواست ما سرباز زدند ما با فریاد مرگ بر ژندارم جلاد آنها را هو کردیم. چند نفر از محصلین نیز با ژاندارمها گلاویز شد. آنها اسلحه هایشان را کشیده بطرف دبیرستان حمله ور شدند و با شکستن صاحت مقدس مدرسه تنی چند از دانش آموزان را مضروب کرده چند نفر را نیز با خود بردند. رئیس دبیرستان هیچگونه اعتراضی به آنها نکرد وگرنه می توانست تا آمدن رئیس آموزش و پرورش می توانست آنها را نگه دارد.

فردای آنروز چند دانش آموز با صورتی کبود و داغان به مدرسه آمدند، آنان کسانی بودند که دیروز توسط ژاندارمها دستگیر و به پاسگاه برده بودند.

امتحانات ثلث سوم نزدیک میشد. یک هفته بود که از محصل خوب کلاسم احمد خبری نبود. بعد از تفحص متوجه شدم که هفته قبل هنگامی که با مقداری ماهی صید کرده اش به کومیش تپه برمیگشت با شلیک مأمورین ژاندارمری زخمی میشود. بیچاره اسبش همانجا کشته میشود. تیر به نزدیکی قلبش احمد اصابت کرده بود. او را به بیمارستان گرگان منتقل می کنند.

امروز خبر رسید (قایع مربوط به سال ۶۷) که از پنج نفری که برای صید به دریا رفته بودند دو هفته استکه خبری نیست...

***************************
اشاره ای کوتاه به چند نمونه از کشتارهای بیرحمانه و جنایات
اداره حفاظت منابع شرکت سهامی شیلات (گارد ساحلی):

بردی مراد توماج. اهل چاریقلار. در اثر شلیک گلوله مأمورین گارد حفاظت دریا بشهادت رسید. تاریخ شھادت ١٨ فروردین ١٣۶٠
سه ماهیگیر نوجوان به اسامی نازمحمد کوچکی، حاجی رحمت قره جه و آنه محمد قره جه در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۷۰
(غادیر گیجه سی) در اثر شلیک پاسداران بشهادت رسیدند.
صیاد جوان ترکمن به نام حلیم قلی وطن پور کم ساکن روستای کله پست در روز چهارشنبه ۲۷.۱۲.۱۳۸۳ توسط مأمور شکاربانی کومیش دپه (گمیشان) علی اصغر بذر افشان ، ساکن آزادشهر به رگبار بسته شد و کشته شد.
پرسم پدر از روستای چاپاقلی، بوسیله مأموین گارد ابتدا با اسلحه مجروح و بعدا با قایق موتوری گشت از روی بدنش عبور میکنند. این صیاد ترکمن جان خود را از دست میدهد.
پرسم پسر به نام " باسم پرسم " که با قایق خود در نواحی مرزی ایران و ترکمنستان در دریای خزر مشغول ماهیگیری بوده است نیز توسط گلوله مأمورین ترکمنستان بقتل رسید. صیاد جوان "باسم پرسم" در شب عید فطر در حالی که به صید رفته بود تا برای خود و خانواده اش لباس عید بخرد صید گردید و خانواده اش در روز عید عزادار شد.
صیادی ترکمن به نام جلیل کر برای صید قصد عزیمت به دریا را داشت که در آبهای مجاور ساحل مورد حمله و تیراندازی نیروهای نظامی ایرانی قرار گرفت و در دم بوسیله گلوله های رگبار به قتل رسید. جوانان ترکمن که با دوستان خود در کنار دریا بودند شاهد بودند که چگونه صیاد جوان ترکمن توسط حراست دریا به رگبار بسته شد، تیراندازان بخاطر ترس از انتقام ترکمنها جسد جلیل کر را با خود می برند. جسد جلیل کر را بدون هیچگونه معاینات جهت ثبت گزارش مرگ وی از سوی پزشکی قانونی به مدت ۴ روز در سردخانه نگاه می دارند و تحویل خانواده اش نمی دهند و درخواست "حق گلوله" میکنند. پدرش آقای آرازقولی که بسیار تهیدست بوده و با هزار بدبختی در تلاش تدارک عروسی پسرش جلیل کر بوده، مبلغ جمع آوری شده برای عروسی را برای دریافت جسد پسرش به دولت ایران می پردازد و جسد پسر خود را تحویل می گیرد. اداره شیلات از ارتکاب قتل صیاد جوان"جلیل کر" نه تنها پشیمان نیست و از خانواده ایشان عذرخواهی نکرده و هیچگونه تأسفی هم نشان نمیدهد، بلکه مرگ را حق این صیاد ترکمن می داند، چونکه وی غیرمجاز به صید مشغول بوده است! چندی بعد برادر جلیل کر نیز به همراه ماهیگیران دیگر در دریا مشغول صیادی بودند که از سوی مأمورین انتظامی مورد تیراندازی قرارگرفته و از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته و بهمراه صیادان دیگر زخمی می شود. دوستان ایشان با مشاهده این جنایت فرصت اعتراض و مقابله را نداشتند و مجبور می شوند که به زخمی ها بپردازند.

در آستانه ۲۷۰ مین سالگرد مراسم یادبود شاعر ملی ترکمن ماغتیم قولی پیراغی در ترکمنصحرا بار دیگر نیروی انتظامی "حراست دریا" جوانی را از روستای گامیشلی از توابع "کومیش دپه" فجیعانه به قتل رساند و جوان دیگری نیز به شدت زخمی شد که خبر آن در مطبوعات کشور درج نگشت. خون این جوانان با آب دریای خزر که آبا و اجدادشان با فراغت در آنجا صید می کردند اینک درهم آمیخته است.

چهار صیاد جوان ترکمن به همراه پسر ماشات حاجی (طبیب محل) توسط نیروهای حفاظت منابع شیلات دستگیر میشوند و بصورت بسیار وحشیانه دست و پاهای صیادان جوان ترکمن را با طناب بسته و به داخل دریا میندازند و آنها را غرق می کنند. اجساد این عزیزان توسط دیگر ماهیگیران ترکمن از دریا گرفته میشود و برای طی مراحل قانونی تحویل نیروهای دولتی مِگردد. اجساد برای معاینات و پزشکی قانونی به بیمارستان 5 آذز گرگان منتقل میشود و تمامی دربهای ورودی و خروجی بیمارستان بوسیله نیروهای مسلح یگان ویژه برای کنترل و سرکوب اعتراض احتمالی ترکمنهای خشمگین و خانواده های داغدیده به حفاظت بصورت آماده باش میپردازند.

قایق موتوری حراست دریا از روی بدن نوجوان ۱۷ ساله ترکمن، فرزند آشور آخون، عبورداده و بدن وی را تکه تکه کرده و بعد از آن ۲۰ گلوله به بدن بیجان این نوجوان ترکمن شلیک شده است.

نعمان نیازی متولد ١٣۵٧ ساکن خواجه نفس در سال ١٣٨۵ در ساعت ۹ شب بر اثر تیراندازی مأمورین گشت کشته شد.

نیروهای انتظامی در جاده بین کومیش دپه و چاپاقلی به وانت حامل صیادان ترکمن که از صید روزانه بازمیگشتند آتش گشوده، در این فاجعه ۳ نفر کشته شده و ۱۵ نفر مجروح گشته است.

حسام الدین خدیور ۱۸ ساله ساکن چاپاغلی. در تاریخ هفتم دیماه ۱۳۸۶ بر اثر تیراندازی مأمورین گارد شیلات به شهادت رسید

فرستنده: دنگیزچی




Saturday, August 28, 2010

دورت چینار

تبعیض ملی در ایران

ابراز نگرانی سازمان ملل متحد از تبعیض علیه اقلیت‌های ملی در ایران

کميته حذف تبعيض نژادی سازمان ملل متحد روز جمعه با ابراز نگرانی از تبعيض عليه اقليت های ملی (در گزارش رادیو بعنوان اقلیت قومی ذکر شده است- حابارچی) و اقليت های مذهبی در ايران از دولت جمهوری اسلامی خواسته است تا اقدامات بيشتری برای حفاظت از حقوق اين اقليت ها انجام دهد.
کميته حذف تبعيض نژادی سازمان ملل متحد، که متشکل از ۱۸ کارشناس است، می گويد: به رغم سرشماری سراسری در ايران در سال ۲۰۰۷، آماری از جمعيت اقليت های ملی در دست نيست. اين در حالی است که حضور و مشارکت اين اقليت ها در عرصه سياسی و اجتماعی کمتر از آنچه که انتظار می رود است.
در گزارش کميته حذف تبعيض نژادی سازمان ملل متحد تصريح شده است: «اين کميته از برخورداری کمتر اعراب، آذری‌ها، کردها و همین طور گروه‌هايی که شهروند (ايران) نيستند از حقوق سياسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ابراز نگرانی می‌کند.»
این کمیته همچنین از محروميت اقليت های ملی ايران همچون عرب، آذری، بلوچ، کرد، و اقليت مذهبی همچون بهايی از امکانات مسکن، آموزش، بهداشت و اشتغال ابراز نگرانی کرد.
کمیته حذف تبعیض از جمهوری اسلامی ايران خواست تا ضمن برخورد قاطع با تبعيض ملی- نژادی و تبعيض مضاعف عليه زنان و اقليت ها، از ابراز سخنان تحريک آميز توسط مقام های رسمی ايران نيز جلوگيری شود.
کمیته حذف تبعیض سازمان ملل متحد در نشست روز جمعه خود اعلام کرد: گزارش ها حاکی از تبعيض در همه زمينه های زندگی روز مره در ايران است و تبعيض و تحريک و ادبيات نفرت که در بيانيه هايی صادره از سوی مقامات کشوری به چشم مي خورند، همگی موجب نگرانی عميق است.
اعضای اين کميته در بخش ديگری تاکيد کرده اند: گرچه ما از اقدام دولت ايران در خصوص فراهم کردن زمينه های مشارکت زنان استقبال می کنيم ولی این کميته در همين حال از تبعيض مضاعف عليه زنانی که وابسته به اقليت های گوناگون هستند، نگران است.
کميته حذف تبعيض سازمان ملل متحد در بيانيه خود آورده است: ما پيشنهاد می کنيم که ايران گام هایی در جهت رفع این نارسايی ها که تبلور آن در رسانه ها و درعرصه زندگی روزانه به چشم مي خورد بردارد تا از تعصبات ملی و نژادی که می تواند به تبعيض تبديل شود، جلوگيری کند.
کميته حذف تبعيض نژادی و ملی سازمان ملل در پايان نشست خود ازايران خواست تا بهبود شرايط جاری و اقدامات اتخاذ شده خود را در سال ۲۰۱۳ طی گزارشی به اين کميته ابلاع کند.
منبع:

http://www.radiofarda.com/content/o2_minorities_in_iran_face_discrimination/2139651.html

رادیو فردا کلمه "اتنیک" را که معنای ملی را در این مقوله نشان میدهد عمدا به واژه"قومی" تبدیل کرده و ما هرجا کلمه قومی آمده است آنرا به ملی برگرداندیم.
همانطوریکه مشاهده می کنید در این گزارش اسمی از تورکمنها برده نمی شود و این نشانه فعال نبودن ما در صحنه سیاست جهانی و داخلی و نیز نبود یک تشکیلات منسجم و قوی در بین ما می باشد. باشد روزی البته نه چندان دور که در تمامی محافل جهانی بهنگام برشماری اقلیتهای ملی در ایران صریحا به تورکمنها نیز اشاره شود و آن البته و صد البته به همت و غیرت ما بستگی دارد که چه وقت متحدانه عمل کنیم.
حابارچی

در ضرورت وحدت و کار تشکیلاتی

از میان مقالات رسیده

... گر تو هم با ما شوی جملگی صد میشویم
(تحلیلی بر مسائل مبرم اتحاد و کار تشکیلاتی)

"الینگی بر الیمه، توت قولومدان جان دوغان
مانگا جان غانیم بولسون، سنینگ جانینگا دگن.
آغزی آلالیغینگ دردی، ایزاسی باشدان آغان،
اگری اوتروپ دوغری جا گۆرله شیلی عزیزیم!"

درباره ضرورت وحدت صفوف مبارزین تورکمن مقالات متعددی نوشته شده و می شود، در تمامی جلسات و نشستها بر مبرم بودن این مسئله تأکید شده و می شود و از همه مهمتر بر اهمیت و ضرورت کار تشکیلاتی بیش از همه تأکید می شود ولی متأسفانه گوش کسی به این همه پیشنهادات بدهکار نبوده بقول معروف "آیه یاسین بگوش خر خوانده می شود". در این مقاله سعی میشود چرایی پراکندگی در صفوف مبارزین تورکمن، بویژه تورکمنهای خارج از کشور مورد مداقه قرار گیرد.

عوامل بازدارنده وحدت: وجود طیف وسیع فکری در بین تورکمنها
در ایام شروع جنبش سراسری علیه رژیم ستمشاهی بعلت نبود تشکیلات سیاسی مستقل و منسجم، نیروهای مبارز تورکمن بسرعت جذب سازمان ها و احزاب "مرکزی" شدند. بیش از همه نیروهای تورکمن جذب سازمان چریکهای فدایی و بعد از آن حزب توده ایران شدند. اندکی نیز بخاطر منافع شخصی در دستجات اسلامی هوادار رژیم وارد شدند. تعداد تورکمنهایی که هواداری از سازمان مجاهدین خلق و گروههای دیگری نظیر "پیکار"، "طوفان" شده بودند نیز از انگشتان دست تجاوز نمیکرد.

بعد از سرکوب وحشیانه جنبش تورکمنها و حاکم شدن کامل ج. اسلامی در منطقه و اعلام خط مشی تسلیم و سازش فدایئان "اکثریت" برخی از جوانان مبارز تورکمن به هواداری از چریکهای فدایی پرداخته گروهی موسوم به "آرقالار" را تشکیل دادند که با اعدام فعالین آنها، این جنبش نیز از نفس افتاد.

در دوران مهاجرت، فعالین تورکمن در کنار "اکثریتی" ها قرار گرفته با حمایت آنها شروع به بازسازی تشکیلات خودشان و از آنجمله به انتشار مجدد نشریه "ایل گویجی" پرداختند. سازمان فدایئان بتدریج و آشکارا مسئله ملی را که امری حیاتی برای مردم تورکمن است را در درجه دوم قرار می داد، معترضین به این سیاست سازمان سبب شد تا عده کثیری نیروهای مبارز تورکمن صف خودشان را از سازمان جدا کرده به نشر "ترکمنستان ایران بعنوان نشریه مستقل کانون فرهنگی- سیاسی دست بزنند. در واکنش به این حرکت، گروهی دیگر با عنوان "هئیت بازسازی کانون" خط مشی نه سیخ بسوزد، نه کباب را در پیش گرفته، با اعلام استقلال کانون توسط این گروه به مخالفت پرداخت و این اولین جرقه انهزام و تفرقه در صفوف مبارزین تورکمن بود که بررسی سوابق آن از حوصله این مقاله خارج است.

گروهی دیگر نیز که همچنان وفادار به آرمانهای سازمان باقی مانده بودند با نشر "ایل گویجی در خدمت کنفرانس سراسری" و "تازه یول" به راه خودشان ادامه دادند و سومین خط انشعاب را بوجود آوردند. هر کدام از این گروهها بقول معروف ساز خود را می نواختند و بجز نوشتن مقالاتی علیه گروه دیگر و زیر سئوال بردن جنبش ملی برهبری کانون کار دیگری از دستشان بر نمی آمد. حتی کار را بحایی رساندند که بدون نشان دادن یک آلترناتیو، برای "کانون" گواهی فوت صادر کردند و کار تشکیلاتی را منوط به "گسترش روند دمکراتیک در میان نیروهای تورکمن" دانسته، از کانون بریدند. در مقابل این روند، جریانات دیگر با نوشتن مقالات شدید به منکوب کردن بریدگان از کانون دست یازیدند که در نتیجه آن جو بدبینی و عدم اعتماد در بین نیروهای تورکمن تشدید یافت، گروه گرایی و محفل بازی جای کار دسته جمعی و تشکیلاتی را گرفت که بررسی آن نیز احتیاج به فرصتی جداگانه دارد.

با سقوط نظام توتالیتر اتحاد شوروی و اعلان استقلال جمهوریهایی نظیر آذربایجان و تورکمنیستان و مخصوصا اوج گرفتن جریانات تورک گرایی در جمهوری آذربایجان برهبری ابوالفیض ایلچی بگ، اینبار برخی از نیروهای تورکمن به این جریانات پیوسته بطور کامل خط و مرام گذشته خویش را فراموش کردند. برای اینان افتخار کردن به جمهوری تورکمنستان بیشتر اهمیت داشت تا مسئله جنبش مردم تحت ستم تورکمنها در ایران. البته افتخار کردن به کشور مستقل تورکمنستان امری طبیعی است، کیست که اهمیت آنرا نداند ولی در درجه دوم قرار دادن مبارزه توسط اینان که سالها در بین تورکمنها زندگی کرده و از درد و رنجشان باخبر است گناهی نابخشودنی بحساب می آید. اینان معتقدند که "کانون" ساخته و پرداخته فدایئان و ربطی به ملت تورکمن ندارد. اینان نیز همانند گروههای فوق الذکر در بالا از کانون بریدند و راه خودشان را ادامه دادند.

از چندین سال به این طرف نیز بخشی از فعالین تورکمن "کانون" را مطلقا رد کرده، دست به ایجاد محافلی نظیر "سازمان دفاع از حقوق ملی خلق تورکمن" و غیره زده در حد امکانات محدود به فعالیتهای سیاسی می پردازند. و البته در کنار همه اینها طرفداران "کانون" در کشورهایی که زندگی میکنند با براه انداختن واحدهای کانون و تحت نام اولین ارگان آن "ایل گویجی" همچنان به فعالیت های انقلابی خویش ادامه میدهند.

همانطوری که دیدیم وجود طیف وسیع و رسوخ انواع و اقسام ایده ها و عقاید در صفوف مبارزین تورکمن می تواند یکی از موانع اصلی کار دسته جمعی زیر یک چتر تشکیلاتی باشد، البته دلایل دیگری نظیر پاسسیو بودن، بریدن از کار سیاسی، حتی تردد خود و یا خانواده شان به ایران از عوامل دیگری است که بعدا به آن خواهیم پرداخت.

ضرورت کار دسته جمعی و تشکیلاتی
نگاهی به تاریخ پرشکوه نیاکان ما نشان میدهد که آنها همیشه کارها و مسائل مهمشان را در قورولتای هایشان به بحث و مناظره می گذاشتند و آنرا بصورت دسته جمعی حل میکردند. ضرب المثل ها و نصایح ارزشمندی از متفکران گذشته مان به ما به ارث رسیده که در همگی آنها بر ضرورت وحدت و کار دسته جمعی و مشورت تأکید شده است.

همانطوری که در بالا اشاره کردیم بعلت فقدان یک تشکیلات مستقل در جریان جنبش سراسری علیه ستمشاهی تورکمنهای مبارز ناچارا جذب سازمانهای به اصطلاح مرکزی شدند. اگر فعالین تورکمن در سالهای ۱۳۲۰ بعد از سقوط رضاخان بجای چسبیدن به حزب توده، جریان جمهوریخواهی سالهای ۱۳۰۰ را گسترش و تعمیق داده یک حزب مستقلی را بوجود آورده بودند، شاید جوانان نسل بعدی بجای اینکه جذب سازمانهایی نظیر فدایی و غیره شوند، در صف حزب مستقل خویش مبارزه میکردند. خوشبختانه مبارزین صادق تورکمن در همان اوائل پیروزی جنبش سراسری، تشکیلاتی بنام "کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن" را بوجود آوردند، البته بگذریم که چه عواملی سعی داشت این نهاد برآمده از جنبش خلقی را جزو زائیده فدایی در آورد و نیز بی تجربگی رهبران وقت چه فرصت گرانبهایی را از دست داد که خود جای بحث مفصلی را می طلبد. ولی چیزی که اهمیت دارد این استکه کانون با تمامی موانع و مشکلات و ناملایمات به حیات سیاسی خود ادامه میدهد و این نمایانگر نفوذ عمیق این تشکل ملی در بین مردم است.

بخشی از نیروهای تورکمن که مجبور به مهاجرت شده و اینک در کشورهای مختلف اروپایی، کانادا و تورکیه زندگی می کنند بخاطر مسافت و مشکلات روزمره زندگی نمی توانند در جلسات ادواری کانون شرکت کنند ولی اگر بخواهند می توانند از طریق امکانات وسیع تکنیکی فعلی نظیر اینترنت و غیره افکار و عقاید خویش را در یک قالب یک تشکیلات منسجم بیان کنند.

چه راه حلی؟
اگر آن گروه از مبارزین تورکمن که به تشکل مستقل و ملی مردم تورکمن یعنی "کانون" عقیده ای ندارند اولا می توانند بجای آن آلترناتیو خویش را ارائه داده، در گسترش ایده خویش و شناساندن تشکل مورد نظر خود فعالیت نمایند. این یک امر بدیهی استکه هر تشکلی باید دارای مرامنامه و اساسنامه باشد تا با پایبندی به آن پرنسیپها مبارزه خویش را تعمیق و گسترش دهد. بدون آن مثل حرکت کردن در مسیر باد است و هرجا که باد بوزد به آنسو روان شدن است. اگر فردا موسوی و کروبی با خامنه ای ساخت و پاخت کنند، تمامی تلاش آنهایی که دم از به اصطلاح جنبش سبز و حمایت از آنها میزدند باد هوا خواهد شد چرا که آنان از پرنسیپهای از قبل تعیین شده خویش به اصطلاح از اوریانتاسیون خوییش الهام نگرفته حرکت میکنند.

کانون فرهنگی- سیاسی دارای مرامنامه و اساسنامه خویش است و بر طبق آن به حرکت سیاسی خویش جهت می بخشد. اگر دوستان تورکمنی که اینک با براه انداختن سایت های مختلف کار سیاسی و فرهنگی می کنند بتوانند زیر یک چتر واحد و با یک نام حرکت کنند می توانند بیشتر تأثیرگذار باشند تا اینکه جدا- جدا و پراکنده به فعالیت بپردازند. انتخاب سخنگوی این واحد تشکیلاتی و دادن امکاناتی به سخنگو و یا سخنگویان در تماس و مذاکره با جریانات سیاسی، احزاب و شخصیتهای دیگر (چه مسئولان سازمانهای بین المللی) میتواند جنبش ملی مان را با سرعت بیشتری به پیش ببرد. پیشداوری کردن، زدن تهمت و انگ به دیگران کار بچگانه ای بیش نیست و زمان آن سالهاست که گذشته و دیگر خریداری نخواهد یافت. چرا که بقول معروف "ما و ما، نصف ما و نصفه ای از از نصف ما، گر تو هم با ما شوی جملگی صد میشویم."

به امید اتحاد بیشتر در صفوف مبارزین خلق تورکمن
آرمانلی
********************
توضیح: کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن- سوئد از پیشنهاد این دوست بگرمی استقبال کرده حاضر است با مسئولان سایت های مختلف تورکمنی که در راه احقاق حقوق ملت خویش مبارزه می کنند در زیر یک عنوان حرکت کند.




بیاد شهید حاللی حاللی زاده


بیاد آلغیر قهرمان


حاللی حاللی زاده (آلغیر) مبارز خستگی ناپذیر شوراها بود. او اصلا خستگی را نمی شناخت. در روستاهای شرق گنبدقابوس و کلاله همیشه در کنار اعضای شوراها بود و مشکلات آنها را تا حد توان حل میکرد و یا مسئله را با واحد دهقانی ستاد در میان می گذاشت.
با یورش ارتجاع و کشت و کشتار و بخاک و خون کشیدن سرزمین شوراها حاللی دستگیر شده تحت بازجویی و شکنجه وحشیانه قرار میگیرد. ولی او مردانه راز خلق را در سینه خود حفظ کرده و آنرا فاش نمی ساخت. وقتی بازجویان از گرفتن اطلاعات از آلغیر ناامید میشوند وی به اعدام محکوم میگردد. یکی از هم بندان آلغیر در زندان گنبد در خاطراتش چنین نوشت:
"من هرگز آن شب تلخ مرداد ۱۳۵۹ را فراموش نخواهم کرد. ماه رمضان بود. زندانیها تا وقت سحر می نشستند. حدود ساعت یک و نیم شب بود نگهبان زندان صدا زد: "حاللی حاللی زاده لباست را بپوش و آماده شو". حاللی گفت: "برای چه؟" گفت: "بازجویی داری". همه از جمله خود حاللی می دانست که الان وقت بازجویی نیست، بلکه وقت اعدام است. چون ماه پیش (تیرماه) شهید عبدالله قزیل را همین موقع خواب به قتلگاه برده بودند. وقتی قزیل را می بردند همه زندانیها در خواب بودند. شهید عبدالله بدون اینکه یاران خود را بیدار کند رفته بود. فقط به یکی از زندانیان عادی که بیدار بود گفته: "مرا برای اعدام میبرند". او می گوید: "چرا دوستانت را بیدار نمی کنی؟" گفته بود که: "نمی خواهم در آخرین لحظات زندگیم دوستانم را ناراحت ببینم". ولی موقعی که حاللی را می خواستند ببرند همه بیدار بودند.
حاللی لباسش را پوشید. همه نگران، ناراحت و مضطرب بودند. یکدفعه تعدادی از زندانیان عادی به حیاط وسط زندان ریختند و شعار: "ما حاللی زاده را نمی دهیم، نمی گذاریم که او را ببرید" لحظه به لحظه بر تعداد زندانیان اضافه میشد بطوریکه قریب به اتفاق به حیاط زندان آمده شعار می دادند. کردار و رفتار شهید حاللی چنان بود که تمامی زندانیان حتی زندانیان عادی نیز وی را دوست می داشتند.
بعد از حدود پانزده دقیقه رئیس شهربانی بر بالای پشت بام آمده و از دریچه بالای بند با حاللی و دوستانش صحبت کرده که این کارها فایده ندارد و ترا خواهند برد. حاللی گفت: "من حرفی ندارم. من از ابتدا که قدم در این راه گذاشتم این را نیز پذیرفته بودم." رئیس شهربانی بعدا از زندانیان خواست که شلوغ نکرده به بندهایشان بازگردند. ولی هیچکس به حرف او گوش نمیکرد، آنان همچنان در حیاط زندان بودند و نمی گذاشتند که حاللی از بند خود خارج شود.
حدود یکساعت بعد بود که یکدفعه۵۰-۶۰ پاسدار مسلح مانند شبح های مرگ به لب بام آمده، گلنگدنها را کشیده آماده شلیک بسوی زندانیان شدند. فرمانده پاسداران با بلندگو به زندانیان گفت: "اگر تا سه دقیقه دیگر به بندهایتان برنگردید، همه تان را به رگبار خواهیم بست. حاللی خوب می دانست که این رذیلان بهر جنایتی ممکن است دست بزنند به حیاط زندان آمده همه را به آرامش دعوت کرد، ولی آنها باز هم حاضر نبودند او را رها کنند. حاللی گفت که این کار فایده ای ندارد و از همه تشکر کرد.
صحنه بسیار دردناک و عجیبی بود. همه زندانیها به صف ایستاده، یکی- یکی حاللی را در آغوش گرفته و میگریستند ولی او می خندید و میگفت: "چرا گریه می کنید؟" تقریبا همه ۱۲۰ نفر زندانی شهربانی گنبد وی را در آغوش گرفته میگریستند، حتی پاسبانهای شهربانی نیز اشک در چشمانشان حلقه زده بود. در آخرین لحظات حاللی در کنار درب خروجی محوطه زندان با چهره ای خندان بطرف همه دوستانش دست تکان داده و بعدا دو دست خویش را بهم جفت کرده بعلامت پیروزی بالا برد. من هرگز آن شب تلخ مرداد ۱۳۵۹ را فراموش نخواهم کرد.
بعدا که عکسهای شهید حاللی زاده را پس از اعدام از وی برداشته اند را دیدم مشاهده کردم که اطراف چشمان و صورت وی کاملا کبود شده بود. زانوهای شلوارش بر اثر کشیده شدن بر زمین پاره شده بود. پاسداران انقلاب اسلامی در آخرین لحظات قبل از تیرباران بخاطر آنچه که در زندان گذشته بود وحشیانه وی را کتک زده و شکنجه داده بودند." (از خاطرات عبدی- نشریه تازه یول. ش. ۹ بهمن ۱۳۶۹)0

یاد مبارز بزرگ خلق تورکمن گرامی و راهش پر رهرو باد

کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن

ینگیش اۆچین

سینام اؤزره سانسیز یارا بولسا- دا
ینگیش اوچین منگ ایمانیم کأنـه لر.
عادالات اؤلمه یأر، عادیل اؤلسه- ده،
ینگیش اوچین منگ ایمانیک کأنـه لر.

ینگیش اوچین منگ ایمانیم کأنـه لر.
دورموش بیلن دنگجه قدم اوریارین
ییقیلسام- دا، آتیلسام- دا کأنـه لر
غالجاغیمی، گۆلجـِگیمی بیلیأرین
دورموش بیلن دنگجه قدم اوریارین.

آزاتلیغی بایداق ادیپ دپأمده
بۆتین حالقیم بیلن اؤنگه یؤه ریأرین
غوچاقلارینگ گؤرِچلرینه باقامدا،
شانلی ینگشینگ شؤهله سینی گؤریأرین
بۆتین حالقیم بیلن اؤنگه باریارن.
ییلغایلی


Thursday, August 26, 2010

ترانه ای برای آزادی سکینه آشتیانی

ترانه ای برای توقف و لغو سنگسار سکینه آشتیانی


http://www.youtube.com/watch?v=KrljbZVchHE

ما آزادی فوری سکینه آشتیانی و لغو مجازات وحشیانه و غیرانسانی سنگسار در ایران هستیم. سکینه باید به میان فرزندانش بازگردد.
مجازات سنگسار کماکان در قانون مجازات اسلامی ایران در نظر گرفته شده‌است. در سال‌های اخیر چندین مورد سنگسار گزارش شدند که باعث فشار به ایران برای توقف اجرای سنگسار شد. غلام‌رضا رضوانی از فقهای شورای نگهبان در دسامبر ۲۰۰۲ میلادی عنوان کرده بود که «به جای مجازات رجم نمی‌توان مجازات دیگری را تعیین کرد، زیرا احکام اسلام تابع پسند و ناپسند جامعه نیست و ممکن است همین احکام در روزهای اول اسلام نیز برای مردم ناپسند بوده باشد.»

عفو بین‌الملل دو مورد سنگسار در ایران در ۲۰۰۶ را گزارش کرده‌است. همچنین در ژوئیه ۲۰۰۷ گزارش شد که جعفر کیانی در استان قزوین سنگسار شده‌است. به گزارش خبرنامه امیرکبیر روز جمعه، ۶ دی ۱۳۸۷، مردی در گورستان بهشت رضا در شهر مشهد سنگسار شده است. فعالان حقوق بشر و جنبش زنان در داخل ایران برای لغو این قانون تلاش می‌کنند.

کانون فرهنگی – سیاسی خلق تورکمن

آمار اعدامها در ایران



اعدام های گزارش شده از ایران

ماه آگوست ۲۰۱۰             ۱۲ نفر
سال جاری میلادی ۲۰۱۰   ۱۶۶
سال گذشته میلادی ۲۰۰۹   ۳۹۹
در سال ۲۰۰۸ میلادی       ۳۸۱
در سال ۲۰۰۷ میلادی       ۴۶۸
این آمار نتیجه بررسی روزانه بیش از پنجاه روزنامه، وب سایت و بلاگ توسط بنیاد عبدالرحمن برومند است. اکثر این اعدام ها را مقامات رسمی اعلام کرده اند و یا رسانه های نیمه رسمی داخل کشور گزارش نموده اند. معهذا، مشکل بتوان آمار دقیقی از اعدام ها به دست آورد، زیرا گزارش اعدام ها مرتب و کامل نیست و مقامات ایرانی اجازه نظارت و تحقیقات مستقل در مواردی که حکم اعدام به ا جرا گذاشته می شود را نمی دهدند. بعلاوه آمار بالا شامل مواردی که افراد در زندان یا درپی تیراندازی شتابزده مأمورین امنیتی کشته می شوند نیست.
*****************************
جنگ جهاني دوم خونين ترين جنگ بوده كه در آن حدودا" پنجاه و شش ميليون نفر جان باختند.
در سوید سالیانه از 9 میلیون جمعیتی که دارد فقط 1700 نفر می میرند؟

Sunday, August 22, 2010

سیاست سنی ستیزی رژیم فقها

ستیز با مسلمانان سنی ایران
حتی در کنکور دانشگاه پیام نور
فرهاد . ش
http://www.peiknet.com/
اوایل سال جاری (اردیبهشت89) بود كه دركنكور فراگیر دانشگاه پیام نور- مقطع كارشناسی ارشد – شرکت کردم . وقتی چشمم به سوال شماره‌ی پنج (رشته ادبیات و زبان فارسی ) افتاد واقعا منقلب شدم و با این كه خود شیعه هستم ازصمیم قلب ناراحت شدم . و تصمیم گرفتم این موضوع را با نشریات و سایت های غیر دولتی و مستقل در میان بگذارم . اما از این کارمنصرف شدم وآن را كنار گذاشتم. تا این كه بمبی در مسجد جامع زاهدان منتشر شد و عده ای بی گناه در آن كشته شدند. بعد از این رویداد تصمیم گرفتم این نامه را بنویسم.
بسیاری ازمردم می دانند كه ریشه ی اصلی اختلافات در سیاست های غلط و نوع حكومت است. تصمیم گرفتم تصویرسوال شماره ی پنج آزمون را كه عینا از آن دفترچه اسكن شده را برای شما ارسال كنم تا به اطلاع همگان برسد. صورت سوال شماره ی 5 از آیات شماره های 50 و 51 سوره مدثر ( سوره شماره 74 قرآن) گرفته شده است . در این سوره پس از وصف حال جهنمیان و اعمال بد آنان در دنیا می گوید كه " كانهم حمر مستنفره فرت من قسوره" یعنی گناهكاران در قیامت مانند خر از شیر درنده فرار می كنند " گزینه های این سوال از دیوان ناصرخسرو انتخاب شده كه از شیعیان اسماعیلی متعصب است كه بارها در دیوانش سنیان را خر خطاب می کردند. در گزینه شماره ی2 این سوال كه پاسخ صحیح این سوال نیز هست و با نشانه آن را مشخص كرده ام طراح این سوال می خواهد بگوید كه ناصر خسرو این مفهوم را از آیات مذكور گرفته است و تاكید می كند كه سنیان همان جهنمیانی هستند كه در روز جزا مانند خر از شیر نر فرار می كنند. كلمه ی ناصبی كه ناصر خسرو آنان را خر می خواند، در همه ی فرهنگ لغت ها از جمله فرهنگ دهخدا به سنی و دشمنان علی معنا شده است. در گزینه های دیگر نیز بر، بر حق بودن علی برای امامت تأكید شده است. حال خوانندگان عزیز قضاوت نمایند وقتی این موضوع بنده را این گونه متاثر كرده است چه حالی در سنیان بلوچ و سایر نقاط كشور كه در آزمون شركت كرده اند ایجاد نموده است. این دفترچه در سراسر ایران و از جمله در وزارت علوم تحت وزارت کامران دانشجو موجود است و راه بر اهل تحقیق و حقیقت باز است.







کانون و ایل گویجی حاقیندا-غوشغولار

ILGÜÝJI MEN

Arzuwlardan döredim,
Il derdine ýaradym,
Güne tarap ýöredim,
                          Nur paýlan sawçy men
                          Tanyşyňyz Ilgüyji men.

Söz dürlerin saýlaýan,
Gapy-gapy aýlanýan,
Il-günüme paylayan,
                           Dür paýlaýan sawçy men,
                          Tanşyňyz Ilgüýji men.

Dagy-deräni geçýän
Azatlyga ýol açýan,
Döwlere köpün biçýän
                             Döw awlaýan awçy men,
                            Çünki iliň güýji men.

Süýtden süýji mende bar,
Ötden ajy mende bar,
Halkym maňa hyrydar,
                             Halk duşmanna ajy men,
                             Çünki iliň güýji men.

Ertejadan uruldym, (ارتجاع دان)
Ençe çäre görüldüm,
Emma ýene öwrüldim,
                              Deňizleriň möwji men,
                              Çünki iliň güýji men.

Egsilmeýän güýjüm bar,
Her derde alajym bar,
Zalymlarda öjüm bar,
                             Janlaryna iýji men,
                             Çünki iliň güýji men.

Dessanlardan söz açýan,
Hüwdi, läle dür saçýan,
Bulut dek ýagyp geçýän
                               Dür paýlaýan sawçy men,
                               Tanşyňyz İlgüýji men.

Yürekleriň sazy men,
Bagşylaň owazy men,
Buşlaýaryn ýazy men,
                              Ýaz buşlaýan sawçy men,
                              Tanşyňyz İlgüýji men.

Şahyrlaň diwany men,
Durşum bilen many men,
Aýlanýan dünýäni men,
                                 Dostluk açýan sawçy men,
                                 Tanşyňyz Ilgüýji men.

Işçi bilen işleýän,
Daýhanlarda düşleýän,
Zähmeti alkyşlayan,
                              Zähmetkeşi söýüji men
                               Şondan alýan güýji men.

Daňatar. Daşahowuz. 1985 ý.

(Ildeşimiz Daňatar 1358-de Kümmetgowuzda KANUNYŇ ýygnagynda Ilgüýji adyny teklip edipdi we şol teklip kabul edilip, şondan bäri Medeni we Syýasy Ojagyň neşir organynyň resmi ady hökmünde alnyp gelinýär.)
                                                                        **********


OJAGYM

Saňa ojagym diýýän,
Saňa döneýin
Şu günüm
saňa,
geljegim diýýän,
saňa ojagym diýýän.

Ojak ak öýleriň keramatydyr,
Diriligiň alamatydyr ojak.

Aýazdan awunyp seni gözledik,
Ümürden eýmenip seni gözledik.

Sen giýjeki gözelliklerden döränsiň
Umytdan, sen uçgunlardan döränsiň.

Gurşun sende ereýär,
Polat sende taplanýar.
Öýüm, obam, bütin ilim,
Nur alýar senden.

Howruňda enäniň mähri bar, ýyly,
Şöhläňde atanyň gujyry, ýaşyl,
Göwräňde asryň pähmi, gyzyl
(Nuryňde ümzük atyp öňe barýas.)

Türkmen sensiz sesini äleme ýaýmaz,
Türkmeniň bagytnamasyn sen ýazdyň,
Özge ýazmaz.
Sen türkmeniň doly arzuw gözleri
Sen türkmeniň aýdan, aýtjak sözleri.

Dokguz ýyl,
Bir seretseň azajyk ömür
Ýöne görseň näçe menzil geçilen,
Dokguz ýylda,
Onlarça syr açylan.

Ykbaldan nalamak bize ýatdyr, ýat
Bu durmuşdyr, aslynda şeýleräkdir
Oýunlary bardyr her rakam, her tüýs
Görülmedik zatlar däl,
Zyndan,
Sürgün,
Töhmet,
Ýas...

Ýöne hiç zat böwet bolmaz umyda,
Umyt atasydyr bar ýeňişleriň,
Daşyňda pyrlanýan bu perwanalar
Gorapdy, ýene-de gorar namysy.

Hakykat ýeňdi, ýene-de ýeňer,
Ojagym ýakypdy ömür tümligi
Ýene-de ýakar,
Gudratyňa ynanýan,
Ojagym diýýän saňa!

Annamuhammet Sada (Sanjar)
Azer aýy. 1366

گاف های فردوسی

استاد زنده یاد حمید آرش آزاد

0"گاف"‌های "حكیم" فردوسی در "شاهنامه"

خیال می‌کنید شماها نوبرش را آورده‌اید که در روزگارتان، آدم‌هایی که حتی دیپلم هم ندارند، در عرض پنج ـ شش ماه تلاش‌های صادقانه و شبانه‌روزی، یک دفعه مدرک «دکترا» می‌گیرند و بعدش به مقام‌های خیلی خیلی بالا می‌رسند و...؟

خوشبختانه تاریخ چنان پرافتخاری داریم که در آن، همه چیز پیدا می‌شود. عین بازار مکاره و بازار شام اسبق و سابق و بازار سیاه و آزاد و غیره‌ی فعلی. مثلاً جناب «ابوالقاسم فردوسی طوسی» که ظاهراً آن دیپلم کذایی را هم نداشته و از جغرافی، تاریخ، حساب و... چیزی نمی‌دانسته، یک دفعه تبدیل به «حکیم» می‌شود، سر از مرکزهای حکومتی درمی‌آورد و «شاهنامه» هم می‌نویسد.

«فردوسی» به اندازه‌ای در علم «جغرافیا»، به قول معروف «از بیخ عرب» بوده که در صفحه‌ی 31 می‌نویسد که مادر «فریدون» پسرش را به کوه «البرز» در «هندوستان» برده است!

در صفحه‌ی 35 می‌خوانیم که فریدون و سپاهیانش که می‌خواهند به ایران بیایند. از دجله رد می‌شوند و به بیت‌المقدس می‌آیند که خودشان را به ایران برسانند!
بی‌چاره فریدون، عوض این که با یکی از این تورهای مسافری بیاید که راه را میان‌‌بر می‌زنند که یک وعده شام کمتر به مسافر بدهند و یک شب کمتر در هتل اقامت بکنند، آمده و اختیارش را داده دست فردوسی که از قرار معلوم دست چپ و راست خودش را هم درست تشخیص نمی‌داده است. تازه، حضرت آقا را «حکیم» می‌دانند، در حالی که هر بچه دبستانی هم می‌داند که از دجله تا ایران چندان راهی نیست و هیچ لزومی ندارد که فریدون یتیم بدبختی و غریبه، لقمه را سه بار دور سر و گردنش بچرخاند و توی دهانش بگذارد. آدم، دلش به حال این پان ایرانیست‌ها می‌سوزد که ازبس میوه ندیده‌اند، به «سنجد» «قاقا» می‌گویند و این آدم را «حکیم» می‌دانند!
متن کامل در آدرس





Friday, August 20, 2010

اخبار جنبش ملی ملل ساکن ایران

اخبار جنبش ملی ملل ساکن ایران و نگاهی به ایران استبداد زده

حکم زندان برای شش فعال آذربایجانی در تبریز
پنج‌شنبه ۲٨ مرداد ۱٣٨۹ - ۱۹ اوت ۲۰۱۰
ساوالان سسی: حسن عبداللهی جهانی(اومید اغلو) مدرس زبان و ادبیات ترکی، محبوب بوداقی شاعر آذربایجانی، فراز زهتاب فعال دانشجویی در دانشگاه تبریز، حبیب آوریده، محمدرضا هاشمی و حسین آسیابی از شهروندان آذربایجانی در تبریز از سوی شعبه ۱۱۱ جزائی تبریز به احکام حبس از شش ماه تا یکسال محکوم گردیدند.

پنج شهروند کرد توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند
پنج‌شنبه ۲٨ مرداد ۱٣٨۹ - ۱۹ اوت ۲۰۱۰
خبرگزاری هرانا: بامداد ۲٣ مردادماه، پنج شهروند کرد اهل روستای "نی" از توابع مریوان از سوی نیروهای امنیتی بازداشت و به اداره اطلاعت مریوان منتقل شدند.
بنا به گزراشگران هرانا، اسامی این افراد عبارتند از: بهمن فتاح‏زاده ٣۵ ساله، بریار کاوه ۱۷ ساله، برهان درخشان ۱٨ ساله، برهان خسروی ۱۷ ساله و اخیتار کاوه ٣٣ ساله، که تا انتشار این خبر اطلاعی از دلایل دستگیری آنان در دست نیست.
لازم به ذکر است که فرد دیگری نیز از اهالی همان روستا به نام قانع کاوه ٣٣ ساله، طی چند روز گذشته، چندین بار به اداره اطلاعات مریوان احضار و مورد بازجویی قرار گرفته است.

اطلاعیه کومه له زحمتکشان در باره فتوای ۲۸ مرداد خمینی علیه مردم کردستان
سه‌شنبه ۲۶ مرداد ۱٣٨۹ - ۱۷ اوت ۲۰۱۰
در ۲٨ مرداد ۱٣۵٨ در حالیکه هنوز ۶ ماه از پیروزی قیام مردم ایران نگذشته بود، خمینی رهبر جمهوری اسلامی تازه تأسیس، با صدور یک فتوای مذهبی فرمان یورش نظامی وسیع به کردستان را صادر نمود. در پی آن فتوا نیروی زمینی و هوایی همرا خیل بسیجیان اسلامی به کردستان سرازیر شدند و با بیرحمی تمام به سرکوب و کشتار این مردم در شهر و روستا پرداختند. دولت و حاکمیتی که با اتکای قیام مردم روی کار آمده بود، نه تنها دشمنی با کردستان را پیشه خود نمود، بلکه همانند بیگانه و با یک روحیه آپارتایدی کمر به نابودی ملتی بست که خود آن را تحت حاکمیت خود محسوب مینمود. در کشتار و سرکوبهای پیشین مردم کردستان توسط حاکمان متفاوت، تا کنون چه به لحاظ وسعت و چه به لحاظ قساوت، نظیرش را نه میتوان یافت.

سه کشته در درگیری سپاه با پژاک
آدينه ۲۲ مرداد ۱٣٨۹ - ۱٣ اوت ۲۰۱۰
اخبار روز: در یک درگیری میان نیروهای سپاه پاسداران و پژاک که امروز در حوالی ارومیه روی داد، سه تن از نیروهای سپاه پاسداران کشته شدند.
به گزارش سایت تابناک این درگیری بین ساعت دوازده تا سیزده امروز در منطقه میان دالامپر و برج سینا از توابع شهر ارومیه روی داده است. تابناک نوشته است یک تیم از نیروهای سپاه پاسداران به کمین افراد پژاک افتادند که پس از درگیری، در نهایت ۴ نفر از نیروهای سپاه پاسداران کشته و مجروح شدند.

یک جوان بلوچ توسط نیروهای انتظامی کشته شد
دوشنبه ۲۵ مرداد ۱٣٨۹ - ۱۶ اوت ۲۰۱۰
اخبار روز: انجمن فعالان حقوق بشر بلوچستان از کشته شن یک جوان بلوچ بر اثر تیراندازی نیروهای انتظامی خبر داده است.
بنابر اطلاعیه ی این انجمن ماموران کلانتری نوزده زاهدان روز چهارشنبه هفته گذشته (۲۰ مرداد) به طرف یکدستگاه پژو ۴۰۵ آتش گشودند که بر اثر آن راننده پژو در دم کشته شد
راننده خودرو فردی بنام "خدانظر نارویی" بوده که برای امرار و معاش خود و خانواده اش اقدام به حمل سوخت از زاهدان به مقصد شهرستان سراوان کرده بود.
در این گزارش آمده است: از آنجائیکه جوانان بلوچ بدلایل قومی و مذهبی از شغلهای مختلف محروم هستند، حمل مواد سوختی از مناطق مختلف و رساندن آنها به مناطق مرزی تنها راه در آمدیست که تعداد زیادی برای ادامه حیات خود و خانواده خود برگزیده اند.

اطلاعیه کانون فرهنگی و سیاسی خلق تورکمن - واحد کانادا بمناسبت حوادث اخیر بلوچستان
هم میهنان و مردم مبارز ایران!
ما ضمن محکوم نمودن هر گونه عملیّات انتحاری و انتقامجویانه که مسبب اصلی حرکت انتحاری در زاهدان را جمهوری اسلامی میدانیم. مسئولین جمهوری اسلامی عاملین اصلی اینگونه تشنّجات در جامعه می باشند. جمهوری اسلامی:
1. با صدور احکامهای غیر قانونی اعدام در دادگاههای غیر علنی و احکام از قبل تعیین شده و با نیّت چشم زهر گرفتن از فرزندان ملیّنهای ایرانی جوانان این آب و خاک را مجبور به عملیّات انتقامجویانه می کند و با دیگر قوانین قرون وسطائی فرهنگ انتقامجویانه را در جامعه رواج میدهد.
2. جمهوری اسلامی با زیر پا گذاشتن حدّاقلّ حقوق برسمیّت شناحته شده در قانون اساسی و عدم برسمیّت شناختن حقوق ملیّتها در حقّ تعیین سرنوشت خود و تبعیض های مذهبی، زمینه را برای حرکتهای حشونت آمیز فراهم میکند.
3. جمهوری اسلامی با ایجاد حفقان و سلب آزادی مطبوعات و آزادی بیان و آزادی احزاب به دگر اندیشان راههای قانونی مبارزه و دستیابی آنها به برابری حقوق و نهادینه کردن حقوق های مدنی، جامعه را متشنّج و به طرف رادیکالیزم سوق میدهد.
ما ضمن اعلام انزجار از اعدامهای غیرقانونی و حرکتهای انتقامجویانه که منجر به چنین پیامدهائی میشود، از جامعه بین المللی میخواهیم که برای تن دادن این حکومت در پای بندی به منشور حقوق بشر و احترام به حقوق شهروندی تحت فشار قرار دهند. ما روشنفکران ایران را به مقاومت و مبارزه با این رژیم خودکامه مذهبی دعوت میکنیم.
کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن - واحد کانادا

اعدام ناگهانیِ بیش از ۷۰ نفر در مشهد
اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه ۲٣ مرداد ۱٣٨۹ - ۱۴ اوت ۲۰۱۰
ندای سبز آزادی: شنیده ها حاکی است، طی چند روز گذشته بیش از هفتاد نفر از زندانیان زندان مشهد به صورت ناگهانی اعدام شده اند.
به گزارش خبرنگار ندای سبزآزادی از مشهد، بعضی از این افراد که گویا در رابطه با مواد مخدر دستگیر شده بودند، حکمهای قضایی خود را پیش تر از این دریافت کرده بودند که بر طبق آنها مجازات اعدام شامل حال آنها نمی شده است و حتی به پرداخت جریمه های نقدی نیز کفایت شده است. اما به صورت ناگهانی دستور قضایی مبنی بر اعدام این افراد صادر گردیده است
.
به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران، ۱۸۶ قبضه انواع چاقو، قمه و شمشیر در پنجمین روز اجرای "طرح مبارزه با حاملان سلاح سرد" در تهران جمع آوری شد. هم چنین ۱۶۹ نفر به جرم حمل این سلاح ها دستگیر و ۵۱ دستگاه خودرو و موتور سیکلت توقیف شده اند.

امام جمعه بوشهر: ۵۰ درصد طلاق ها از بى حجابى است
نماينده ولى فقيه در استان و امام جمعه بوشهر در ديدار با فرمانده انتظامى استان بوشهر گفت: آمار نشان مى دهد ۵۰ درصد از طلاق ها و اختلافات خانوادگى ريشه در بى حجابى دارد.
با این حساب شیخ بوشهری در اروپا خانواده ای باقی نمی ماند همه باید طلاق گرفته باشند.

تعداد بيكاران كشور از مرز ۳.۵ ميليون نفرگذشت
سایت خبری جرس: تعداد بيكاران در بهار ۸۹ معادل ۳.۵ ميليون نفر اعلام شده است كه در اين گروه سنى ۱۷ درصد جمعيت معادل ۲.۸ ميليون نفر شهرنشين و ۸.۹ درصد برابر با ۶۴۷ هزار نفر نيز روستايى بوده‌اند.

حابارچی



اسناد و عکس- از آلبوم کانون

آی توماج خونت شراره...ا
.
توماج دو بار به چنگ دژخیمان ساواک افتاد. بار اول شش ماه و بار دوم سه سال عمرش را در زندان اوین گذراند.
عکس در سال ۱۳۵۴ هنگام آزادی و بازگشتش به روستای یولما سالیان گرفته شده است

سارا همسر صبور و فداکار شیرلی... و آی تکین که هنوز بوی محبت و نوازش پدرانه اش را حس نکرده برای همیشه از دیدارش محروم میگردد.
فرزند مبارز و دلاور ملت تورکمن طواق محمد واحدی. عکسها مربوط به پایان تحصیلات دانشگاهی و نیز بهنگام خدمت وظیفه می باشد. در سال ۱۳۵۵دادستان شهر اهواز ح. واحدی وقتی جریان آمدن سیل و طغیان رود گرگان را می شنود فورا به منطقه آمده به یاری سیلزدگان گنبد می شتابد. احترام به واحدی در بین اهالی گنبدقابوس آنچنان بالا بود که در هنگان رأی گیری برای تعیین اعضای شورای شهر وی بیشترین آرا را بدست آورد و به ریاست شورای شهر برگزیده شد.

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد
با تشکر از فعالین کانون که عکسها را برایمان ارسال کرده اند.

Thursday, August 19, 2010

Peleging oyny

Bugün şa sen, erte geda bolar sen
Ilden, günden, maldan jyda bolar sen...

Pyhy Tagan:
Heýkeli aýyrjak diýip harç baryny edip ýörmeli däl, diňe onuň kellesini hyrly edip, indiki lideriň kellesini goýaýmaly...

Wednesday, August 18, 2010

Yatlama- Sahy Jepbar

Halypa bagşy Sahy Jepbarowyň
aradan çykanynyň 33 ýyllygyna

  Oglan bagşy lakamly meşhur Sahy Jepbarow türkmen halk aýdym-sazynda uly özegerşik getirdi. Onuň bitiren bu hyzmaty bahasyna ýetip bolmajak hazyna bolup milli sungatymyza eriş-aragaç bolup siňdi.
  Sahy aga 1905-nji ýylda Gökdepäniň Ýaň-gala obasynda dogulyar. Ol eýýam 1938-nji ýylda Türkmenistanyň “Halk artisiti” diýen hormatly ada mynasyp bolupdyr we bütin ömrüni türkmeniň milli sungaty bolan aýdym-sazyny ösdürmekde bitiren hyzmatlary üçin ençeme döwlet baýragy bilen sylaglanýar. Sahy bagşy 1977-nji ýylyň 18-nji awgustnda aradan çykyar. Ýatan ýeri ýagty bolsun.
**************
Sahy bagşynyň Kümüşdep we Kümmetgowza gelişi hakynda

Ýaşkam bir ýaşulynyň Oglan bagşy hakynda aýdan şu gürrüňi henizem ýadymda. Ol şeýle gürrüň beripdi:
Ýigit ýaşymdakam Kümüşdepä Türkmenistandan bagşylaryň gelendigini eşitdim. Birnäçe ýoldaş bolup, ýabymyza münip, niýredesiň K.Depe-diýip, ýola düşdük. Şol wagtlar K-depde Garatagy diýen guruply söwdigär bardy. Şäherde şeýle-de Çuwde diýen birsiniň uly ambary bardy, Garatagy bilen Çuwde, konsertiň şol ambarda geçirilmegi hakynda ylalaşypdyrlar. Agşam namazy okalandan soňra, adamlar Çuwde baýyň ambaryna öňüne üýşdiler. Barly adamlar jaýyň içinde ýerleşdi, biz ýalylar bolsa ambaryň daşyndan bagşylary diňlemeli bolduk. Bir bada “gelýär” diýen ses hemmeleriň üsüni bir tarapa sowdy. Görsek, bir ýaş oglan, rus harby eşikli orta ýaşly bir adam, ýene-de birnäçe wezipeli adam, jaýyň içine girdiler. Şol harby eşikli adam märekäň öňüne geçip, Hitler, ýoldaş Stalin, front diýp, bir zatlarý aýtdy welin, men-ä kän düşünmedim. Soňra 10-15 ýaşly ýigit dutaryny alyp aýdym aýtmaga başlady, öňde oturanlar: “Berekella oglan bagşy, aý sag bol” diýip, ony alkyşýardylar. Şonda ýaş bagşynyň adynyň Sahy Jepbardygyny bilip galdym. Soňra Sahy bagşy Gürgen ýakasy Omçaly obasynda-da konsert berdi. Uly ak öýüň içinde geçirlen konserti, aýallar-da öýüň daşyna halka gurup diňlediler. Bagşy Türkmenleriň uly şäheri Kümmetgawuz-da konsert beripdir-diýip şol ýaşuly gürrüň beripdi.

   Şondan ençeme ýyl soňra, 1985-nji ýylda Tehranda milli arhiwda ylmy işler bilen meşgulanyp ýörşime geň bir dokumentiň üstünden bardym. Onda 1940-njy ýyllarda Eýranyň Gürgen şäherinde SSSR-iň konsul bolup işlän, tükmen diplomaty Kylyç Kulyýew, 2-nji jahan urşy döwründe, Sowet hökümetini propaganda etmek üçin, bagşylar Sahy Jepbar bilen Nurjemal Adyýewany, Etrek-Gürgen Türkmenleriň arasynda getirip, konsert berendirendigi hakynda maglumat berilipdir. Kylyç Kulyýewiň beýle işlerini, Eýranyň howpsuzlyk gulluklary ýiti yzarlap, onuň her bir hereketini, merkezlerine raport beripdirler.
Sahy aganyň Türkmen aýdym-sazyna bitiren hyzmaty, gadymy ýollary täzeden işläp, umumy düşüner ýagdaýyna getirendigi-de ýatlaýlyň.
***************
Kerim şahyryň ýatlamasyndan:
İň eziz dostlarymyň biriniň ömrüniň ahyrky günleri hakynda pajygaly bir pursaty ýatlajak bolýaryn. Ýazýaryn, bozýaryn. Ýene-de ýazýaryn. Emma şol pursatyň her bölejik sözi, her owunjak hereketi şeýle bir mukaddes weli, men olary bütin dogrulygy bilen kagyza geçirmegiň öňünde ejizländigimi boýun almalydyryn.
...Sahy Jepbarow ölüm ýassygynda ýatyrdy. Ýarpy göwresi ýsanokdy... Gapydan girdim. Men birbada özümiň gelmegime onuň begenendigine-de, gynanandygyna-da, biparhdygypa-da düşüpip bilmedim. Aýbogdaşymy gurdum-da, gapdalynda oturdym. Ol birden iki ýumrugynyda düwüp, ellerini iki gapdalyna tarpyldatdy. Ol şeýle bir güýçli tarpyldatdy weli, düşekçäniň içindäki pagtanyň tozany ak tütün ýaly asmana göterildi. Ol özüne zor salýp, bir zatlar geplejek boldy.
— Näme diýýäň , Sahy aga, näme diýýäň?
— Eliňi äber diýýär öýdýän — diýip, Bibi eje onuň sözlerini terjime etdi.
Ol bäş-on minut çemesi elimi eliniň içinde saklap ýatdy, owkalaşdýrdý. Birdenem şeýle bir mähir gatýşýklý birehimlik bilen (men başga laýyk söz tapamok) elimi gysdy weli, barmaklarym tas kül-owram bolupdy. Nähoş adamyň beýle gujurly eliniň bolup bilýändigine men ilkinji gezek sataşypdym. Ol ýene-de öňküsi ýaly düşnuksiz dilde bir zat-bir zat diýjek boldy.
— Sahy aga, näme diýýäň ?
— Meni dikeldiň diýýär öýdýän — diýip, Bibi eje ýene-de onuň sözlerini terjime etdi.
Ony üç bolup zordan göterdik-de, düşekçäniň üstünde oturtdyk. «Zordan» diýýänimiň sebäbi, biz ony ýokarýk göterjek bolýardyk weli, ol ýere dyzaýardý, çyrpynýardy, aýaklaryny äpet polat taýaklary ýaly tarpyldadyp urýardy... Dikeldip oturtdyk-da, bir topar ýorgan-düşekden onuň arkasyna direg ýasadyk.
Birden onuň dili açylyşdy. Düşnükliräk gepläp başlady:
— Haný dutar! Dutar, dutar!?
Men begenjimden böküp turupdyryn. Ogly Soltan dutar getirmäge beýleki jaýa ýüwrüp çykdy. Bibi eje guş bolup uçdy. «Şeýt ahyry, Sahy! Gepläber ahyry şeýt-de!» diýip onuň eliniň arkasyndan taýly gezek ogşady. Kiçijik otagyň içi ýagtylyp, giňäp giden ýaly boldy. Men bolsa onuň eliniň içindäki elimi emaý bilen goşaryna ýetirdim-de, pulsuny- gan damarynyň urşyny barlaşdýran boldum:
— Baý, baýew, entek bu ýürek ýigriminji asyryň içinde-hä togtajak ýürege meňzänok. Owlajýk ýaly hars açýar...
Bu sözler Sahy aganyň göwnünden turdy:
— Owlajyk ýaly hars açýar!.. Owlajyk... owlajyk! Ha-ha-ha! Bildiň şuny, şahyr, bildiň , bildiň . Owlajykdyryn... hawa, hawa, owlajykdyryn. Entek-entekler, baý, hars açaryn-a... Entek-entekler mälejekdirin...
Onýança-da dutardan ozal... wraçlar geldi. Biz daşarýk çykdyk. İçerden dutar sesiniň deregine wraçlaryň pyşyrdysy eşidilýärdi. Ertesi oný keselhana ýerleşdirdiler... Şondan soň men onuň bilen bir agyz hem gepleşip bilmedim. Ülkäni aňk eden dil geplemeden galdy.
...Ondan bäri esli mahal geçipdir. Men günortanlar tranzistoryň nurbatýný towladým. Oglan bagşynyň ýüregi hars açýardy... Mäleýerdi, mäleýärdi, mäleýärdi.
Kerim Gurbannepes: Tomus ýazgýlarý kitabýndan
                                                     * * *
Kerim Gurbannepes:
GUÝMAGURSAKLYK HAKDA
   Sahy Jepbarowa
Ýene dört asyrdan, bäş asyrdan soň
Tutulmaly bolsa bäş bagşyň ady—
Şol bäşiň birisi özuň bolarsyň,
Jepbar agaň zürýady.

Ýene on asyrdan, kyrk asyrdan soň
Tutulmaly bolsa üç bagşyň ady —
Şol üçüň birisi özüň bolarsyň
Jepbar agaň zürýady.


Ýene kyrk asyrdan, ýüz asyrdan soň
Tutulmaly bolsa bir bagşyň ady —
Şol bir bagşy seniň özüň bolarsyň
Jepbar agaň zürýady.

Ýene ýüz asyrdan, müň asyrdan soň
Dünýäden ýitäýse bar bagşyň ady —
«Bagşysyz ildenem il bormy?» diýip,
Böküp turar Jepbar agaň zürýady.
*******
Maglumatlary ýygnan: A.Gürgenli

Tuesday, August 17, 2010

اسناد جنبش دهقانی

غصب زمین های کشاورزی تورکمنها بروایت اسناد ساواک

آقمیرات گـۆرگنلی


   مسئله غصب اراضی کشاورزی و سرکوب دهقانان تورکمن سابقه ای طولانی دارد. از همان آغاز روی کار امدن رضاخان قلدر و تأسیس اداره املاک و مستغلات شمال کشور و گماردن چکمه پوشانی همچون سروان منوچهر امیرپاشایی در رأس این اداره، غصب اراضی مرغوب تورکمنها شروع میشود. سروان امیرپاشایی در سرکوبی و اشغال سرزمین تورکمن در سال ۱۳۰۴ اوج ددمنشی خود را نشان داده بود. بنابه گواهی شاهدان عینی و از میان شکوایئه هایی که دهقانان تورکمن به مجلس و بنام وکیل شان محمد آخوند گرگانی فرستاده بودند معلوم میشود که دهقانان تورکمن زیر شلاق گزمه ها و ژاندارمهای اداره املاک به بیگاری کشیده شده و چند نفر از آنها جان می سپارند. (نگاه کنید: روزنامه مذاکرات مجلس شورایملی- سخنرانی م.گرگانی در نطق پیش از دستور مجلس در تاریخ ۱۳۲۰)0
بعداز سقوط رضاخان و نشانیده شدن فرزندش محمدرضا بجای وی طبق وصیت پدر و با تأیید مجلس تمامی اراضی غصبی "با یک سیر نبات" به پسرش "حلال" میگردد و غصب اراضی مزروعی تورکمنها با شدتی بیش از بیش ادامه می یابد. این بار ژنرالهای ستاره بدوشی که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شاه را از ساقط شدن نجات داده بودند پاداش میگیرند و البته آن چیزی بجز اراضی مرغوب ملت تورکمن نبود. ژنرالهای درباری و عوامل وابسته به رژیم امثال هژبر یزدانیها، محمد فاریابی همدانی ها دسته دسته به صحرا ریخته مثل مور وملخ بجان دهقانان می افتند، روستاها، مراتع و حتی قبرستانها را به بهانه مراتع آزاد غصب و شخم میزنند. مقاومت دهقانان عطا آباد، پیرواش و چین سویلی در اثر گرانقدر مرحوم منصور گرگانی تحت عنوان "مسئله زمین در صحرای ترکمن" منعکس یافته است.
شاه به منظور درهم کوبیدن هرنوع مقاومت مردمی، سگ زنجیری خویش- یکی از عناصر اصلی کودتای ۲۸ مرداد- تیمسار سرلشکر منصور مزینی را بعنوان نماینده مخصوص خویش به منطقه می فرستد. جنایاتی که این جلاد در حق دهقانان تورکمن روا داشته حتی نگرانی نارضایتی ساواک گرگان را برمی انگیزد. (نگاه کنید به گزارش خیلی محرمانه فرمانده ضد اطلاعات وابسته به لشکر گرگان سرگرد همدانیان)0

بعداز سقوط رژیم شاه و روی کار آمدن جمهوری اسلامی نه تنها غصب زمینها ادامه یافت بلکه با کوچانیدن تعداد زیادی از غیربومیان منجمله زابلی ها به منطقه، دهقانان تورکمن بخاک سیاه نشانیده شدند. بنیاد مستضعان و انواع و اقسام بنیادهای دیگر، جهاد سازندگی و غیره رژیم به این نیز اکتفا نکرده بلکه به اراضی اهالی اوقی تپه نیز چشم طمع دوخت که با خشم و مقاومت اهالی روبرو گشت.
مقاومت اهالی اوقی تپه

********
بررسی غصب زمین و مقاومت دهقانان غیور تورکمن خود مطالعه ای ویژه را می طلبد. ما بعنوان کمک به این پروسه چند نمونه از اسناد ساواک را که نارضایتی تورکمنها در آن منعکس شده است را نشان میدهیم و این کار را برای بررسی علمی این واقعه در تاریخ معاصر ملتمان ادامه خواهیم داد.


سند یکم: آش نخورده و دهان سوخته! در این سند که از طرف ساواک گرگان به ساواک کل کشور(تهران) فرستاده شده اولا از دهقانان تورکمن بنام بندگان شاه نامبرده میشود. ثانیا اسماَ سند زمین داده شده ولی زمینی در کار نیست و چون دهقانان بابت قسط خرید زمین (اراضی خودشان) به شاه و بانک عمران بدهکار شده اند و  مالیات آنرا هم باید بپردازند بشدت معترض میشوند. ساواک نگران است که مبادا نارضایتی گسترش یابد و راه چاره پیشنهاد میکند. در ضمن اعلام میشود که دهقانان هیچ حقی نسبت زمینهای بالای ۵۰ هکتار ندارند و آنها به اداره های محلی و اشخاصی که در این سند اسمشان بعدا پاک شده تعلق گرفته است
فرستنده: ساواک گرگان تاریخ: ۳/۳/۳۹
شماره: ۲۰۸۹/م ۱۰
محرمانه
 موضوع تقسیم اراضی بندگان اعلیحضرت همایونی شاه
از ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
(مدیریت کل اداره سوم)

بیشتر املاکی که تاکنون بفرمان جهانمطاع ملوکانه در دشت ترکمن از قرار هر نفر ۵ الی ۱۰ هکتار بین اهالی تقسیم گردیده با وجود اینکه سند رسمی آنها در دست اشخاص معتبر است لیکن متأسفانه هنوز بدست نامبردگان نرسیده و کماکان عده ای متنفذ محلی که به مفت خوری و غصب اموال رعیت بیگناه مشغولند از آنها استفاده می نمایند و در عوض آنچه از این تقسیم املاک برای رعایا باقیمانده یکی پرداخت اقساط زمین است که بانک عمران چون مشارالیهم را خریدار و صاحب زمین و در نتیجه بدهکار میداند برای دریافت ارزش آن اجرائیه صادر و دیگر مالیات است که به املاک مزروعی منظور که بنام همان رعایا ثبت رسیده تعلق میگیرد و با این ترتیب رعایا علاوه بر اینکه زمین در اختیارشان قرار نگرفته و از آن استفاده ای نکردند مبلغی نیز بابت قسط و مالیات بدهکار شده اند و این موضوع تولید نارضایتی کلی در بین آنها نموده در بین عموم مورد بحث و گفتگو می باشد. چون بطور یقین خاطر شاهانه از این موضوع اطلاعی نداشته و تصور نخواهند فرمود که املاکی که چند سال قبل برعایا اعطا فرموده اند تاکنون بدست شان نرسیده است و مقامات دیگر نیز بعرض نخواهند رسانید. مقرر فرمائید مراتب را بطور مشروح از شرف عرض همایونی گذرانید و در این مورد اقدام عاجل مبذول فرمایند تا تصمیم مقتضی صادر و به عقیده این سازمان تنها راه حل این است که اراده ملوکانه شرفصدور باید بر اینکه ژاندارمری و یا نیروی انتظامی موظف باشند راسا از ارائه سند رسمی از طرف رعایا بدون دخالت دادگاه زمین مورد نظر در اختیار دهنده بگذارند. توضیحا بعرض میرساند زمینهای مورد بحث با زمینهایی که بمقدار ۵۰ هکتار یا بیشتر بعهده ادارجات و یا آقایان...و غیره اعطا گردید. تفاوت دارد و آنها از رمین مازاد است که برعایا مربوط نیست.

رئیس سازمان اطلاعات و امنیت گرگان. (...) - اسم خوانا نیست
                    **************************

سند دوم
گزارش اطلاعات داخلی
موضوع: عشایر خراسان شماره: ۱۱۷۸/۳۱۶
محل: تهران- مشهد تاریخ وصول خبر: ۱۱/۳/۴۰
منبع خبر: مأمور ویژه تاریخ گزارش: ۲۰/۳/۴۰

محرمانه
انتشار تصمیم دولت دایر به تقسیم اراضی شمال بین كشاورزان تولید عكس‌العمل نامطلوبی بین عشایر شمال به خصوص خراسان و تراكمه ایجاد نموده است و اخیراً كه مأمور ویژه از این منطقه بازگشت نموده و با عده‌ای از تراكمه تماس گرفته گذشته از نارضایتی‌های آنها از تصمیم بنگاه املاك پهلوی كه مقادیری از اراضی دشت گرگان و گنبد كاووس را به افراد غیرمحلی می‌فروشد یك نوع كینه و عداوتی بین آنها مشاهده كرده و در بعضی نقاط علناً به اراضی فروخته شده تجاوز و محصولات كاشته شده را معدوم می‌كنند. این افراد مدعی هستند كه اراضی فروخته شده متعلق به آنها است و شاهنشاه از آنها گرفته‌اند و به افراد غیرتركمن می‌فروشند.

********************