Sunday, August 29, 2010

از رنج صیادان

فجایع رژیم علیه صیادان تورکمن
بیاد شهید عظیم اونق که خونش خزر آبی را گلگون ساخت


عظیم جوان پرشور در حالیکه ترانه تورکمنی را زمزمه میکرد بطرف روستا براه افتاد. در بین راه دوستش موخی را دید. پس از احوالپرسی موخی رو به عظیم کرد و گفت: "عظیم آو غانلی- دا" (صید امروزت به مرادت باشد) عظیم از وی تشکر کرد و او را به ضیافت صدقه ای که فردا بمناسبت سالگرد وفات پدرش برگزار میشد دعوت کرد. سپس آنها از همدیگر خداحافظی کرده هر کسی براه خویش ادامه داد. موخی بطرف دریا و عظیم نیز راهی روستا شد تا زودتر به اوبه رسیده ماهی هایش بفروشد تا خرج صدقه پدرش کند. مادرش به او گفته بود که زودتر برگردد تا با پول فروش ماهی مقداری برنج و روغن برای مراسم بخرند. پدر عظیم سه سال پیش فوت کرده بود و حالا عظیم مانده بود با چند تا برادر و خواهر قد و نیمقد و مادر بیوه اش که خرج آنها را تهیه کند.
با اینکه خود عظیم به سن ازدواج رسیده بود ولی هیچوقت بخودش اجازه نمیداد قبل از اینکه وضعیت خانواده شان روبراه شود در این مسئله بطور جدی فکر کند.
سیاهی روستای "آغیزلی اوبا" از دور پیدا شد. روستائیان بکارهای روزمره خویش مشغول بودند. آراز آقا با اسبش قطعه زمینی را شیار میزد تا دانه های سفت شده زیر خاک بتوانند جوانه بزنند. آننا دایی با ارابه اش به روستای اطراف آب میبرد. او هر روز چندین بار از چاه آرتزین احمد بای آب می گرفت و به روستائیان میفروخت. عظیم غرق دیدن این مناظر و با افکار مغشوشی که در سر داشت وارد روستا شد. رود گرگان روستا را دو قسمت کرده و عابرین از روی پل چوبی به این طرف و آنطرف رفت و آمد میکردند. عرض رودخانه تقریبا پنجاه متر بود و در فصول طغیان منازل اطراف رود در خطر سیل قرار میگرفت.
عظیم از کنار دکان ایشان بردی رد شد. یکی از جوانان روستا از پشت سر عظیم دوید، عظیم حالا به نزدیکی پل رسیده بود. جوان داد: "جاندار بار"(ژاندار هست) عظیم بسرعت برگشت ولی حالا دیر شده بود. چند نفر از ژاندارمها راه را بر وی بسته بودند. عظیم ناچار با کوله پشتی و چکمه های سنگین اش به رود زد. او با قدرتی وصف ناپذیر عرض رودخانه را با شنا طی کرد ولی غافل از اینکه تعداد دیگری از ژاندارمهای هار در آنطرف رود موضع گرفته بودند. ژاندارمها با قنداق تفنگ و لگد پوتین مانع خروج عظیم از آب شدند و وی را بوسط رود هل دادند. بعد از تکرا این عمل جنایتکارانه، عظیم همچون دیگر صیادانی که قربانی جنایات رژیم شده بودند، در وسط رود جان باخت.
چهار سال بعد از شهادت عظیم کاخ ستمشاهی فرو ریخت و جلادان دریا هرکدام بسویی گریختند. سروان حامد فرماندده ژاندارمری بندرشاه (بندر تورکمن فعلی) نیز از چنگ عدالت گریخت. گرچه کانون فرهنگی- سیاسی خلق تورکمن در کنار صیادان در ایجاد "اتحادیه های صیادان" فعال بود ولی عمر کانون و ستاد شوراها آنچنان زیاد نبود که بتواند از حقوق این محرومان و زحمتکشان دفاع نماید.

اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۷ بود. مثل همیشه بعد از طی مسافت۴۰-۳۰ کیلومتر از روستایم به کومیش تپه جهت تدریس آمده بودم. وقتی وارد حیاط دبیرستان شدم از آن شور و شوق محصلین خبری نبود، هرکدام در گوشه ای کز کرده و ساکت بودند. وقتی زنگ مدرسه بصدا در آمد محصلین این بار بدون اجرای مراسم صبحگاهی (یعنی دعا بجان خمینی و رژیم) بکلاس هایشان رفتند. از یکی از محصلین علت سکوت را جویا شدم. گفت: "امروز صبح همگی در اطراف دبیرستان جمع شده بودیم که یک دفعه چند ژاندار دو نفر از صیادان را دست بسته و در حال توهین و کتک بسمت پاسگاه میبرد مه ما با فریاد خواهان آزادی صیادان شدیم. وقتی ژاندارمها از اجرای خواست ما سرباز زدند ما با فریاد مرگ بر ژندارم جلاد آنها را هو کردیم. چند نفر از محصلین نیز با ژاندارمها گلاویز شد. آنها اسلحه هایشان را کشیده بطرف دبیرستان حمله ور شدند و با شکستن صاحت مقدس مدرسه تنی چند از دانش آموزان را مضروب کرده چند نفر را نیز با خود بردند. رئیس دبیرستان هیچگونه اعتراضی به آنها نکرد وگرنه می توانست تا آمدن رئیس آموزش و پرورش می توانست آنها را نگه دارد.

فردای آنروز چند دانش آموز با صورتی کبود و داغان به مدرسه آمدند، آنان کسانی بودند که دیروز توسط ژاندارمها دستگیر و به پاسگاه برده بودند.

امتحانات ثلث سوم نزدیک میشد. یک هفته بود که از محصل خوب کلاسم احمد خبری نبود. بعد از تفحص متوجه شدم که هفته قبل هنگامی که با مقداری ماهی صید کرده اش به کومیش تپه برمیگشت با شلیک مأمورین ژاندارمری زخمی میشود. بیچاره اسبش همانجا کشته میشود. تیر به نزدیکی قلبش احمد اصابت کرده بود. او را به بیمارستان گرگان منتقل می کنند.

امروز خبر رسید (قایع مربوط به سال ۶۷) که از پنج نفری که برای صید به دریا رفته بودند دو هفته استکه خبری نیست...

***************************
اشاره ای کوتاه به چند نمونه از کشتارهای بیرحمانه و جنایات
اداره حفاظت منابع شرکت سهامی شیلات (گارد ساحلی):

بردی مراد توماج. اهل چاریقلار. در اثر شلیک گلوله مأمورین گارد حفاظت دریا بشهادت رسید. تاریخ شھادت ١٨ فروردین ١٣۶٠
سه ماهیگیر نوجوان به اسامی نازمحمد کوچکی، حاجی رحمت قره جه و آنه محمد قره جه در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۷۰
(غادیر گیجه سی) در اثر شلیک پاسداران بشهادت رسیدند.
صیاد جوان ترکمن به نام حلیم قلی وطن پور کم ساکن روستای کله پست در روز چهارشنبه ۲۷.۱۲.۱۳۸۳ توسط مأمور شکاربانی کومیش دپه (گمیشان) علی اصغر بذر افشان ، ساکن آزادشهر به رگبار بسته شد و کشته شد.
پرسم پدر از روستای چاپاقلی، بوسیله مأموین گارد ابتدا با اسلحه مجروح و بعدا با قایق موتوری گشت از روی بدنش عبور میکنند. این صیاد ترکمن جان خود را از دست میدهد.
پرسم پسر به نام " باسم پرسم " که با قایق خود در نواحی مرزی ایران و ترکمنستان در دریای خزر مشغول ماهیگیری بوده است نیز توسط گلوله مأمورین ترکمنستان بقتل رسید. صیاد جوان "باسم پرسم" در شب عید فطر در حالی که به صید رفته بود تا برای خود و خانواده اش لباس عید بخرد صید گردید و خانواده اش در روز عید عزادار شد.
صیادی ترکمن به نام جلیل کر برای صید قصد عزیمت به دریا را داشت که در آبهای مجاور ساحل مورد حمله و تیراندازی نیروهای نظامی ایرانی قرار گرفت و در دم بوسیله گلوله های رگبار به قتل رسید. جوانان ترکمن که با دوستان خود در کنار دریا بودند شاهد بودند که چگونه صیاد جوان ترکمن توسط حراست دریا به رگبار بسته شد، تیراندازان بخاطر ترس از انتقام ترکمنها جسد جلیل کر را با خود می برند. جسد جلیل کر را بدون هیچگونه معاینات جهت ثبت گزارش مرگ وی از سوی پزشکی قانونی به مدت ۴ روز در سردخانه نگاه می دارند و تحویل خانواده اش نمی دهند و درخواست "حق گلوله" میکنند. پدرش آقای آرازقولی که بسیار تهیدست بوده و با هزار بدبختی در تلاش تدارک عروسی پسرش جلیل کر بوده، مبلغ جمع آوری شده برای عروسی را برای دریافت جسد پسرش به دولت ایران می پردازد و جسد پسر خود را تحویل می گیرد. اداره شیلات از ارتکاب قتل صیاد جوان"جلیل کر" نه تنها پشیمان نیست و از خانواده ایشان عذرخواهی نکرده و هیچگونه تأسفی هم نشان نمیدهد، بلکه مرگ را حق این صیاد ترکمن می داند، چونکه وی غیرمجاز به صید مشغول بوده است! چندی بعد برادر جلیل کر نیز به همراه ماهیگیران دیگر در دریا مشغول صیادی بودند که از سوی مأمورین انتظامی مورد تیراندازی قرارگرفته و از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفته و بهمراه صیادان دیگر زخمی می شود. دوستان ایشان با مشاهده این جنایت فرصت اعتراض و مقابله را نداشتند و مجبور می شوند که به زخمی ها بپردازند.

در آستانه ۲۷۰ مین سالگرد مراسم یادبود شاعر ملی ترکمن ماغتیم قولی پیراغی در ترکمنصحرا بار دیگر نیروی انتظامی "حراست دریا" جوانی را از روستای گامیشلی از توابع "کومیش دپه" فجیعانه به قتل رساند و جوان دیگری نیز به شدت زخمی شد که خبر آن در مطبوعات کشور درج نگشت. خون این جوانان با آب دریای خزر که آبا و اجدادشان با فراغت در آنجا صید می کردند اینک درهم آمیخته است.

چهار صیاد جوان ترکمن به همراه پسر ماشات حاجی (طبیب محل) توسط نیروهای حفاظت منابع شیلات دستگیر میشوند و بصورت بسیار وحشیانه دست و پاهای صیادان جوان ترکمن را با طناب بسته و به داخل دریا میندازند و آنها را غرق می کنند. اجساد این عزیزان توسط دیگر ماهیگیران ترکمن از دریا گرفته میشود و برای طی مراحل قانونی تحویل نیروهای دولتی مِگردد. اجساد برای معاینات و پزشکی قانونی به بیمارستان 5 آذز گرگان منتقل میشود و تمامی دربهای ورودی و خروجی بیمارستان بوسیله نیروهای مسلح یگان ویژه برای کنترل و سرکوب اعتراض احتمالی ترکمنهای خشمگین و خانواده های داغدیده به حفاظت بصورت آماده باش میپردازند.

قایق موتوری حراست دریا از روی بدن نوجوان ۱۷ ساله ترکمن، فرزند آشور آخون، عبورداده و بدن وی را تکه تکه کرده و بعد از آن ۲۰ گلوله به بدن بیجان این نوجوان ترکمن شلیک شده است.

نعمان نیازی متولد ١٣۵٧ ساکن خواجه نفس در سال ١٣٨۵ در ساعت ۹ شب بر اثر تیراندازی مأمورین گشت کشته شد.

نیروهای انتظامی در جاده بین کومیش دپه و چاپاقلی به وانت حامل صیادان ترکمن که از صید روزانه بازمیگشتند آتش گشوده، در این فاجعه ۳ نفر کشته شده و ۱۵ نفر مجروح گشته است.

حسام الدین خدیور ۱۸ ساله ساکن چاپاغلی. در تاریخ هفتم دیماه ۱۳۸۶ بر اثر تیراندازی مأمورین گارد شیلات به شهادت رسید

فرستنده: دنگیزچی




No comments:

Post a Comment